هویّتی که بشود در مورد آن چیزی گفت ،هویّت جاویدان نیست .
نامی که بشود نام نهاد ... جاویدان نیست ...
حقیقت جاویدان بی نام است .
نام نهادن آغازیست برای خاصّ کردن هر چیزی ...
وقتی از خواستها رها شدی ، به راز پی می بری ...
در بند خواستها فقط جلوه هایش را می بینی ...
ولی راز و جلوه از یک خاستگاه نشات می گیرند ،
این خاستگاه تاریکی نام دارد . تاریکی درون تاریکی ...
دروازه ای به ادراک مطلق و خالص .
عقب بایست ، جلوتر خواهی بود ،
از همه چیز رها باش ، با همه چیز یکی خواهی بود .
چون از خودت رها شوی ، کاملا خرسند و راضی خواهی بود .
دز زندگی ، زمینی فکر کن . هنگام تفکر به مسائل ، ساده بنگر .
هنگام مشاجره منصف و با گذشت باش . در حکومت زور نزن .
در کار شغلی را که دوست داری انتخاب کن .
در زندگی خانوادگی ، حضور کاملی داشته باش .
هنگامی که قانع شوی به راحتی خودت باشی و مقایسه و رقابت نکنی ،
همه به تو احترام خواهند گذاشت .
کاسه ات را زیاده پر کنی ، لبریز خواهد شد ، چاقویت را مدام تیز کنی
کند خواهد شد . دنبال پول و امنیت باشی ، قلبت هیچگاه آرام نخواهد شد .
به رضایت مردم اهمیت دهی ، اسیر آنها خواهی شد .
کارت را انجام بده و بعد کنار بکش .
این است تنها راه به سوی آرامش .
آیا می توانی ذهنت را از آشفتگی باز داری ؟
و به یگانه ی هستی ، متمرکز نگاهداری ؟
آیا می توانی بدنت را مانند بدن یک کودک تازه متولد شده ، نرم کنی ؟
آیا می توانی درونت را به قدری شفّاف کنی که چیزی جز نور نبینی ؟
آیا می توانی همه را دوست داشته باشی و هدایتشان کنی ؟
بی آنکه خواستت را بر آنان تحمیل کنی ؟
آیا می توانی با مهمترین مسائل دست و پنجه نرم کنی ؟
با اجازه دادن به اینکه ، اتفاقات روال خودشان را طی کنند ؟
آیا می توانی پا از ذهنیت خود عقب بگذاری
و بنابراین همه چیز را درک کنی ؟
به دنیا آوردن و پروراندن ... داشتن بدون مالکیّت ...
عمل بدون انتظار ... رهبری بدون زور ...
این نهایت شرافت است .
جهان را مانند خودت ببین ،
به هر چیز آنگونه که هست ، اعتقاد داشته باش .
جهان را مانند خودت دوست داشته باش .
آنگاه می توانی با همه چیز مهربان باشی !
با دقت باش ، مانند شخصی که از رودخانه یخ زده ای می گذرد ،
بیدارو آماده ، مانند جنگجویی در قلمرو دشمن ،
مؤدب ، مانند یک میهمان ، سیّال ، مانند یخ در حال ذوب ،
شکل پذیر ، مانند کنده ی درخت ، پذیرا ، مانند درّه ،
زلال ، مانند لیوانی آب ...
آیا به حدّی صبور هستی که منتظر بمانی
تا گِل ، ته نشین شود و آب ، زلال ؟
آیا می توانی بی حرکت بمانی
تا اینکه حرکت درست به خودی خود روی دهد ؟
به دنبال خرسندی مباش ! نه در پی آن و نه در انتظار آن ،
حاضر باش و به تمام چیزها خوش آمد بگو .
هر موجود در دنیا به خاستگاه واحدی باز میگردد .
بازگشت به خاستگاه باعث آرامش است .
اگر به خاتگاه پی نبری ... درگیر آشفتگی و افسوس می شوی .
هنگامی که پی می بری از کجا آمده ای ، به طور طبیعی با حوصله ،
بی طرف ، خرسند ، مهربان مانند یک مادر بزرگ ،
و محترم مانند یک شیخ می شوی !
می توانی حل کنی هر چیزی را که زندگی برایت پیش می آورد .
و هنگامی که مرگ بیاید ، آماده باشی .
اندیشیدن را تمام کن تا مشکلاتت تمام شوند .
چه تفاوتی است بین بله و نه؟ چه تفاوتی است بین موفقیّت و شکست؟
آیا باید به آنچه دیگران ارزش می دهند ، ارزش داد ؟
و از آنچه دیگران دوری می کنند ، دوری کرد ؟
چقدر مسخره !
بقیه ی مردم شوق زده اند ، انگار که دارند نمایش می دهند .
من ِ تنها اهمیّت نمی دهم . من ِ تنها بی حالتم و بی چون .
مثل یک نوزاد ، قبل از اینکه توانایی لبخند زدن داشته باشد .
بقیۀ مردم ، مالک مایحتاجشانند ، من ِ تنها مالک هیچ چیز نیستم .
من ِ تنها ، حیرانم ، من وطن نمی گیرم .
من مثل یک ابله ام ، ذهنم خالی است .
بقیه ی مردم روشن اند ، من ِ تنها تاریکم .
بقیه ی مردم تیزند ، من ِ تنها کندم .
بقیه ی مردم هدفی دارند ، من ِ تنها نمی دانم .
من مثل موجی در اقیانوس سرگردانم ،
من می وزم ، به بی هدفی باد .
من با مردم عادی تفاوت دارم .من ازسینه های مادرم نوشیده ام .
ذهنم را با خدا یگانه خواهم کرد ،
می دانم این چیزی است که به من روشنایی می بخشد ،
ورای زمان و مکان خداست . او فراتر از هست و نیست است .
چگونه می فهمم که این حقیقت دارد؟ به درونم نگاه می کنم و می بینم!
با تمام وجودت خود را اظهار کن ، بعد آرام بگیر .
مانند نیروهای طبیعت باش .
هنگامی که باد می وزد ، فقط باد است .
هنگامی که باران می بارد ، فقط باران است .
و هنگامی که ابرها می گذرند ، آفتاب می تابد .
چیزی بی شکل و کامل وجود دارد ، ورای دنیا ،
آن ، آرام ، خالی ، تنها ، تغییر ناپذیر ،
بی نهایت ، جاویدان و حاضر است .
به خاطر فقدان اسم بهتری آن را خدا می نامم .
آن ، از میان همه چیز جاری می شود .
دردرون و برون ، سپس دوباره باز می گردد ،
به جوهره ی تمام چیزها .
من او را می پرستم .
آن مرد خوبی که معلّم مرد بدیست ، کیست ؟
آن مرد بدی که کارش ، کار مرد خوب است ، کیست ؟
اگر این را نفهمی ، گم خواهی شد ! هر قدر هم باهوش باشی .
این است راز بزرگ !
سفید را بشناس ، ولی با سیاه باش ! آشنا را بشناس ، امّا با ناآشنا باش !
دنیا را در دستانت پذیرا باش .
اگر دنیا را پذیرا باشی ، مانند بچه ای کوچک خواهی شد .
سرمشقی برای دنیا باش ، اگر سر مشقی برای دنیا باشی ،
ظهور خدا در تو نیرومند خواهد شد ...
و کاری نخواهد بود که نتوانی انجام دهی .
دنیا را همانطور که هست قبول کن .
اگر دنیا را قبول کنی ، خدا درونت ظهور خواهد کرد .
و به ذات اصلیت بازخواهی گشت .
خودت را باور کن ، سعی در متقاعد کردن دیگران نداشته باش .
به خودت قانع باش ، سعی نکن تأیید دیگران را بگیری .
چنانکه خودت را قبول داشته باشی،تمام دنیا تو را قبول خواهد داشت.
شناخت دیگران هوشمندی است ، شناخت خویشتن خردمندی واقعی ...
تسلط بر دیگران توانایی است ، تسلط بر خویشتن قدرت واقعی ...
اگر بفهمی که به اندازه ی کافی دارا هستی ، واقعا ثروتمندی ...
اگر در مرکز بمانی و مرگ را با تمام قلبت در آغوش بگیری ،
برای همیشه جاویدان خواهی ماند .
راه ِ به سوی نور ، تاریک به نطر می رسد ،
راه ِ به سمت جلو ، به نظر می رسد که به عقب برمیگردد ،
راه ِ مستقیم ، طولانی به نظر می رسد ،
قدرت واقعی ، ضعف به نظر می رسد ،
شفاف واقعی ، کدر به نظر می رسد ،
واضح واقعی ، مبهم به نظر می رسد ،
والاترین هنر ، ساده به نظر می رسد ،
والاترین عشق ، بی تفاوتی به نظر می رسد ،
والاترین خردمندی ، بچگانه به نظر می رسد .
خدا جایی نیست که بتوان او را پیدا کرد ،
امّا همه چیز را می پروراند و کامل می کند ...
خداوند همه چیز را به وجود می آورد ،
آنها را پرورش می دهد ، تأمین می کند ،
سرپرستی می کند ، آرامش می دهد ، حفاظت می کند ،
و به خودش باز میگرداند ...
آفرینش بدون تملک ، عمل بدون انتظار ، هدایت بدون دخالت ،
برای همین است که عشق به خدا ، در ذات همه ی موجودات است .
من خدا را دوست دارم . من عاشق اویم .
عشق به خدا ، عشق به همه ی خوبیهاست .
عشق به خدا ، عشق به همه ی پاکیهاست .
عشق به خدا ، عشق به همه ی زیبائیهاست .
خداوند ، مرا دوست می دارد .
آن که دانست ، هیچ نگفت ، آن که گفت ، هیچ ندانست .
دهانت را ببند ، حسّهایت را سد کن ،
تیزیت را کند کن ، گره هایت را باز کن ،
گرد و خاکت را بنشان . این است اصل ذات .
اگر دریابی که همه چیز در حال تغییر است ،
سعی در گرفتن چیزی نمی کنی .
اگر ترسی از مردن نداری،کاری نیست که نتوانی به انجام برسانی .
انسانها نرم و لطیف به دنیا می آیند ،
وقتی مردند ، سخت و شکننده می شوند .
بنابراین هر کس که سفت و انعطاف ناپذیر باشد ، مرید مرگ است .
هرکس که نرم و شکل پذیر باشد ، مرید زندگی .
سخت و خشک شکسته خواهد شد.نرم و لطیف ماندگار خواهد ماند .
کلمات واقعی ، بلیغ و شیوا نیستند.کلمات بلیغ و شیوا، واقعی نیستند .
اشخاص فرزانه ، نیازی به اثبات دیدگاه هایشان ندارند .
اشخاصی که سعی در اثبات دیدگاه هایشان دارند ، فرزانه نیستند .
فقط به وظایف و تعهدات خود عمل کن ،
اشتباهات خود را تصحیح کن ،
انجام بده کاری را که احتیاج داری ، و از دیگران چیزی مخواه .
من ، فقط سه چیز برای تعلیم دارم .
سادگی ، صبر ، مهربانی ...
این سه بهترین گنجینه ها هستند .
با سادگی در اعمال و افکار ، به خاستگاه موجودات بازمیگردی .
به وسیله صبر با دوستان و دشمنان ،
هماهنگ می شوی ، با چیزها آنگونه که هستند .
به وسیله مهربانی ، با خودت،با تمام موجودات جهان خو می گیری.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر