۱۳۸۷ فروردین ۳۰, جمعه
شما آرا را بردید و من شمارش آرا را.(
در همان حال که به سلامتی هم می نوشیم فاتحه سلامتی خودمان را می خوانیم.(جروم ک جروم)
می نوشم تا دیگران جذاب شوند.(جرج جین ناتان)
انتخابات
شما آرا را بردید و من شمارش آرا را.(آناستاسیو سوموزا دیکتاتور نیکارا گوا)
اگر رتای دادن چیزی را عوض می کرد تا به حال غیر قانونی اش می کردند.(شعار لندن)
انسان
انسان یگانه موجودی است که ظاهراً وقت و نیروی کافی دارد تا تمام فضولاتش را در دریا بریزد و بعد توی آن شنا کند.(مایلز کینگتون)
انسان در بیست سالگی طاووس است،در سی سالگی شیر، در پنجاه سالگی مار،در شصت سالگی سگ،در هفتاد سالگی میمون ودر هشتاد سالگی هیچ.(بالتازار گراسیان)
عاشق بودن.....!

بر پا ساختن ستون های استوار بر بناهای احساسات است
ولی جایی نیز برای تغییر بگذار . چون.........!
داشتن احساس یکسان در تمام عمر برای رشد تجربه و آموختن نمی گذارد .
To love some one…..!
Strong bas for your feelings but leare room
For some fluctuation . beacaose……!
No room for growth experience and learning .
عاشق بودن .....!
توانمند بودن در پذیرفتن ایده ها و واقعیت های نو است.
دانستن آن است که از دیگران نیز آنچه که بوده باقی نمی ماند !
و تغییر آرام ،آرام او را دگرگون می کند .
To love some one…!
Is to be strong in accepting new ides and facts it is
Knowing that apreason win not stay
the some bot also
That change happens gradually...
۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه
امتحان نهائی دین ، دینداری نیست
۱۳۸۷ فروردین ۲۰, سهشنبه
اگه دستِ من بود

¤ .
به نظر ميرسه زمان کندتر و تندتر ميگذره. روزهايي هست که بين مردم هستم، بعد از سالها انزوا، دقيقاً وسط عامهي مردم. بيچاره. تنها صفت مشترکشون. بدبخت. روز به روز بدتر. صورتهايي که با هزار اطوار هم قابل تحمل نيست. سنگيني حضوري که نکبتباره. تأسف ميخورم واسه مردم. واسه جامعه. همه خودشون رُ زدن به بيخيالي، تا از همديگه نترسن، تا بتونن روزگار بگذرونن.
نامه عاشقانه نیما به معشوقه اش

عزيزم
قلب من رو به تو پرواز مي كند...
مرا ببخش ! از اين جرم بزرگ كه دوستي است و جنايت ها به مكافات آن رخ مي دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزيزم» خطاب كرده ام ، تعجب نكن . خيلي ها هستند كه با قلبشان مثل آب يا آتش رفتار مي كنند . عارضات زمان ، آن ها را نمي گذارد كه از قلبشان اطاعات داشته باشند و هر اراده ي طبيعي را در خودشان خاموش مي سازند .
اما من غير از آن ها و همه ي مردم هستم . هر چه تصادف و سرنوشت و طبيعت به من داده ، به قلبم بخشيده ام . و حالا مي خواهم قلب سمج و ناشناس خود را از انزواي خود به طرف تو پرتاب كنم و اين خيال مدت ها است كه ذهن مرا تسخير كرده است .
مي خواهم رنگ سرخي شده ، روي گونه هاي تو جا بگيرم يا رنگ سياهي شده ، روي زلف تو بنشينم.
من يك كوه نشين غير اهلي ، يك نويسنده ي گمنام هستم كه همه چيز من با ديگران مخالف و تمام ارده ي من با خيال دهقاني تو ، كه بره و مرغ نگاهداري مي كنيد متناسب است.
بزرگ تر از تصور تو و بهتر از احساس مردم هستم ، به تو خواهم گفت چه طور..اما هيهات كه بخت من و بيگانگي من با دنيا ، اميد نوازش تو را به من نمي دهد ، آن جا در اعماق تاريكي وحشتناك خيال و گذشته است كه من سرنوشت نامساعد خود را تماشا مي كنم.
دوست كوه نشين تو نيما
مرگ همکار
یکروز وقتى کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود:
«ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مىشود دعوت مىکنيم.»
در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکارانشان ناراحت مىشدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مىشدند که بدانند کسى که مانع پيشرفت آنها در اداره مىشده که بوده است. اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد مىشد هيجان هم بالا مىرفت. همه پيش خود فکر مىکردند: «اين فرد چه کسى بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!»
کارمندان در صفى قرار گرفتند و يکى يکى نزديک تابوت مىرفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مىکردند ناگهان خشکشان مىزد و زبانشان بند مىآمد.
آينهاى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مىکرد، تصوير خود را مىديد. نوشتهاى نيز بدين مضمون در کنار آينه بود:
«تنها يک نفر وجود دارد که مىتواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نيست جزء خود شما. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد زندگىتان را متحوّل کنيد. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد بر روى شادىها، تصورات و موفقيتهايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد به خودتان کمک کنيد.
زندگى شما وقتى که رئيستان، دوستانتان، والدينتان، شريک زندگىتان يا محل کارتان تغيير مىکند، دستخوش تغيير نمىشود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغيير مىکند که شما تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذاريد و باور کنيد که شما تنها کسى هستيد که مسئول زندگى خودتان مىباشيد.
مهمترين رابطهاى که در زندگى مىتوانيد داشته باشيد، رابطه با خودتان است.
خودتان را امتحان کنيد. مواظب خودتان باشيد. از مشکلات، غيرممکنها و چيزهاى از دست داده نهراسيد. خودتان و واقعيتهاى زندگى خودتان را بسازيد.
دنيا مثل آينه است. انعکاس افکارى که فرد قوياً به آنها اعتقاد دارد را به او باز مىگرداند. تفاوتها در روش نگاه کردن به زندگى است.»
سروش و جنجال آخرینش
سروش و جنجال آخرینش
مصاحبه اخیر دکتر عبدالکریم سروش با یک رسانه هلندی، بازتابهای متفاوت و متناقضی را در حوزه اندیشه ایران، موجب شدهاست. اين نوشتار و نوشتارهای بعدی که به زودی بر روی سایت آفتاب قرار میگیرند، گزارشی است از اين ماجرا.
آفتاب: «قرآن نه تنها محصول شرايط تاريخی خاصی است كه در بستر آن شکل گرفته، بلكه برآمده از ذهن حضرت محمد(ص) و تمام محدوديتهای بشری او نيز هست.» این جمله در آغاز گفتگوی «ميشل هوبينك» با دكتر عبدالكريم سروش آمده است. دكتر سروش در این گفتگو چكيدهای از انديشههای خود را پيرامون وحی و قرآن بيان نموده است. اين گفتگو ترجمه شد و در سايت فيلترشده «راديو زمانه» قرار گرفت و پس از آن، بعضی از وب سايتهای خبری كمترشناختهشده با نگاههایی خاص و تيترهایی جنجالی، باعث بلوایی در عرصه انديشه دينی شدند كه يادآور جنجالهايی است كه پيرامون سخنرانی دكتر سروش به پا میشد، با اين تفاوت كه اين بار دكتر سروش در ايران نبود. در هر صورت، اين بار جناح فكری مخالف دكتر سروش كه تا حدودی هيچ ربطی به مسائل سياسی نداشته، به نقد منصفانه و گاه مغرضانه پرداختند. اين نوع نقد و مباحثه شاید در تاريخ انديشه ايرانی كمنظير باشد. البته تمام اين اتفاقات مرهون فضای مجازی اينترنت است. به هر روی، بعد از اين اتفاقات، خبرگزاری فارس (وابسته به جناح اصولگرا) با توجه خاص و پرداختن به اين اتفاق، از خوانندگانش خواست تا دراين باره اظهارنظر كنند. اگرچه برخی پاسخها کاملاً علمی به نظر میآمدند، اما تيتر اين نوشتهها به خوبی موضع گردآورندگان آنها را نشان میدادند؛ عناوينی كه گاه تند، جانبدارانه و البته بیشترشان هم منفی بود: آتش درخرمن نبوت: دكتر عبدالله نصري، پاسخهايی به قرآنستيزان: بهاءالدین خرمشاهي، ادعای بشریبودن در تاريخ اسلام بیسابقه است: دكتر سيديحيی يثربي، سروش ديگر اصلاحگر دينی نيست: دكتر عليرضا قائمینيا، اين ادعا متأثر از بوديسم است: حميدرضا مظاهری سيف، قرآن كلام خداوند: دكتر سيدعطاالله مهاجراني، بساط تكفير: احمد زيدآبادی، زمان و تجربه مؤمنان: دكتر جوادكاشي، سروش خلاف دين نگفته است: دكتر آرش نراقي، هوی يا هدى در كلام وحی: مهندس عبدالعلی بازرگان، و در نهايت نامههای آیت الله جعفر سبحانی (که با پاسخ سروش را نیز در پی داشت). از سوی دیگر، دكتر سروش در گفتگو با روزنامه كارگزاران در تاریخ 20 بهمن 86، در پاسخ به نقدها گفت: «كسی كه با ولايت كليه الهيه آشناست... چنين منكرانه سخن نمیگويد» و احتمال اين را داد كه برخی منتقدانش «مزاح كردهاند يا خدای نكرده اغراض سياسی و شخصی داشتهاند». *** عبدالكريم سروش كيست ؟ «حسین حاج فرج دباغ» نامی است كه مخالفين سروش (همچون كيهان، يالثارات، رجا نيوز و...) برای معرفی عبدالکریم سروش به کار میبرند. اين، نام واقعی عبدالكريم سروش است كه والدین او در تاريخ 25 آذر
” سروش معتقد است منتقدانش مزاح كردهاند يا اغراض سياسی و شخصی داشته اند... “
1324 (روز عاشورا و وفات مولانا) بر وی گذاشتند. حسین در محلههای جنوبی تهران (خيابان لرزاده، حوالی ميدان خراسان) بزرگ شد. دوره متوسطه را در دبيرستان علوی گذراند، مدرسهای كه تركيبی از ايمان و علم «مسلم ساينيست» میباشد. او در اين دبیرستان به واسطه دكتر روزبه (يكی از بنيانگذاران دبيرستان علوی به همراه مرحوم علامه کرباسچیان) با فلسفه و شخصيتهای فلسفی علمی همچون آيت الله مطهری، علامه طباطبايی، مهندس مهدی بازرگان، دكتر شريعتی و... آشنا میشود. سروش به دليل حضور در دبيرستان علوی، به نحله فكری مدرسه حجتيه راه میيابد، اما بعد از يك سال به دليل اينكه اين نحله نمیتواند پاسخگوي دغدغههایش باشد، آن را رها میکند و به صورت تخصصیتر به تحقیق در قرآن و فلسفه اسلامی روی میآورد. دكتر سروش دكترای داروسازی را از دانشگاه تهران دريافت مینمايد و به توصيه دوستان برای ادامه تحصيل به انگلستان میرود. در آنجا در کنار ادامه تحصيل در رشته شيمی آنالتيك، به مطالعه فلسفه علم و فلسفه غرب میپردازد. میتوان ادعا كرد که آغازگر رشته فلسفه علم در ايران دكتر سروش میباشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سروش در چند دور مباحثات ایدئولوژیک به همراه آیت الله محمدتقی مصباح یزدی در صدا و سیما، به مقابله فكری با گروههای منتقد جمهوری اسلامی پرداخت. در این بین بود که با معرفی شهید بهشتی و تایید مرحوم امام خمینی(ره) به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی برای بازگشایی دانشگاهها درآمد. البته این عضویت به دلایل گوناگون دیری نپایید و سروش از اين مجموعه استعفا کرد. در دهه هفتاد، دكتر سروش با مطرح كردن مباحثی پيرامون معيشت روحانيت، قبض و بسط ايدئولوژيك دين، و بسط تجربه نبوی، به يكی از جريانسازهای سياسی اجتماعی ايران تبدیل شد. بعضی سخنرانیهای وی به ميدان دعوای موافقان و مخالفان وی تبدیل مي شد. اما سروش به فعاليت خود ادامه داد و بيشتر آثار وی در دهه هفتاد خلق شد. با وجود انتقادها و شایعات بسیاری که درباره نقش سروش در جریان انقلاب فرهنگی، در نخستین سالهای انقلاب اسلامی در ایران، وجود دارد، بعضی او را «اصلاحگر دينی» و عدهاي «پدر اصلاحطلبان ايران» مینامند. جريان فكری دكتر سروش با نشريه «كيهان فرهنگی» آغاز شد و مباحث قبض و بسط ايدئولوژيك دين در آن منتشر شد. اما به دليل تغيير مديريت روزنامه كيهان، برخی گردانندگان نشريه كيهان فرهنگی نشريهاي به نام «كيان» تأسيس كردند؛ نشريهاي كه مبلغ انديشه روشنفكری دينی بود. در این نشریه به جز سروش، انديشمندانی چون دكتر سيدجواد طباطبايی، مراد فرهادپور، داريوش شايگان، مراد ثقفی و... نیز مینوشتند. دكتر سروش بعد از دوم خرداد، در زمان دولت خاتمی كه وی يكی از حاميان وی بود، به آمريكا مهاجرت نمود. سروش در دانشگاههای آمريكا، آلمان، هلند و... در زمینههای مولاناپژوهی، اسلامشناسی و فلسفه علم به تدريس پرداخت و دیگر به فضای آكادميك
” پیامبر به نحوی آفریننده وحی است... “
ايران برنگشت. در بعضی از همايشهای و سيمنارهای داخل ايران نیز متن سخنرانی او را پسرانش قرائت میكنند. *** سروش چه گفته كه خيلیها را برآشفته است؟ برای نقد و تحليل يك اثر اول بايد اصل مطلب را خواند. در اين گزارش، برای جلوگيری از اين شتابزدگی و ارائه تحليلی منصافه، ترجمه مصاحبه جنجالی دکتر سروش را كه در سايت شخصی او هم آورده شده، در ادامه میآوریم: چگونه میتوان چیزی همچون «وحی» را در جهان مدرن و راززدایی شدهی امروز، بامعنا دید؟ وحی «الهام» است. این همان تجربهای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه میکنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعارهی شعر میفهمیم. چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه شعر است. شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس میکند که منبعی خارجی به او الهام میکند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر میتواند افقهای تازهای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر میتواند جهان را از منظری دیگر به آنها بنمایاند. به نظر شما، قرآن را باید محصول زمان خودش دید. آیا این سخن متضمن این نیز هست که شخص پیامبر نقشی فعال و حتی تعیینکننده در تولید این متن داشته است؟ بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل میکرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است. استعارهی شعر به توضیح این نکته کمک میکند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس میکند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع - یا حتی بالاتر از آن: در همان حال - شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده. بحث دربارهی اینکه آیا این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتاً اینجا موضوعیتی ندارد، چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست. این الهام از «نَفس» پیامبر میآید و «نفس» هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد؛ از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. «نفس» او با خدا یکی شده است.سخن مرا اینجا به اشتباه نفهمید: این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست. این اتحادی است که محدود به قد و قامت خود پیامبر است. این اتحاد به اندازهی بشریت است؛ نه به اندازهی خدا. جلال الدین مولوی، شاعر عارف، این تناقضنما را با ابیاتی به این مضمون بیان کرده است که: «اتحاد پیامبر با خدا، همچون ریختن بحر در کوزه است». اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفرینندهی وحی است.
” آنچه قرآن دربارهی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید، لزوماً نمیتواند درست باشد... “
آنچه او از خدا دریافت میکند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمیتوان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آنها و حتی ورای کلمات است. این وحی بیصورت است و وظیفهی شخص پیامبر این است که به این مضمون بیصورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود میداند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل میکند. شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا میکند. تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکیاش و حتی احوالات روحیاش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس میکنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام اینها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشتهاند. این، آن جبنهی کاملاً بشری وحی است. پس قرآن جنبهای انسانی و بشری دارد. این یعنی قرآن خطاپذیر است؟ از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر میکنند وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آنها میپذیرند که وحی میتواند در مسایلی که به این جهان و جامعهی انسانی مربوط میشوند، اشتباه کند.آنچه قرآن درباره وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید، لزوماً نمیتواند درست باشد. این مفسران اغلب استدلال میکنند که این نوع خطاها در قرآن خدشهای به نبوت پیامبر وارد نمیکند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آنها سخن گفته است.من دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمیکنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آنچه میگفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمیکنم دانش او از دانش مردم همعصرش دربارهی زمین، کیهان و ژنتیک انسانها بیشتر بوده است. این دانشی را که ما امروز در اختیار داریم، نداشته است. و این نکته خدشهای هم به نبوت او وارد نمیکند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ. شما به فیلسوفان و عارفان سدههای میانه همچون مولوی اشاره میکنید. دیدگاههای شما دربارهی قرآن تا چه اندازه ریشه در سنت اسلامی دارد؟ بسیاری از دیدگاههای من ریشه در اندیشهی سدههای میانی اسلام دارد. این سخن را که نبوت مقولهای است بسیار عام و نزد اصناف مختلف آدمیان یافت میشود، هم در اسلام شیعی و هم نزد عارفان وجود دارد. متکلم بزرگ شیعی، شیخ مفید، امامان شیعه را پیامبر نمیداند؛ اما تمام ویژگیهایی را که پیامبران دارا هستند، به آنها نسبت میدهد. همچنین عارفان نیز عمدتاً متعقدند که تجربهی آنها از جنس تجربههای پیامبران است. و باور به این نیز که قرآن یک محصول بشری و بالقوه خطاپذیر است، در عقاید معتزله دال بر مخلوق بودن قرآن به طور تلویحی آمده است. اندیشمندان سدههای میانه غالباً این نظرها
” من فکر نمیکنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد... “
را به شیوهای روشن و مدون بیان نمیکردند و ترجیح میدادند آنها را در خلال سخنانی پراکنده یا در لفافه بیان کنند. آنها نمیخواستند برای مردمی که توانایی هضم این اندیشهها را نداشتند، ایجاد تشویش و سردرگمی کنند. به عنوان مثال، مولوی جایی میگوید که قرآن، آیینههای ذهن پیامبر است. آنچه در دل سخن مولوی مندرج است این است که شخصیت پیامبر، تغییر احوال او و اوقات خوب و بد او، همه در قرآن منعکس هستند. پسر مولوی حتی از این هم فراتر میرود. او در یکی از کتابهایش میگوید که چند همسری به این دلیل در قرآن مجاز دانسته شده است که پیامبران زنان را دوست میداشت. و به این دلیل بود که به پیروانش اجازهی اختیار کردن چهار زن را داده بود! آیا سنت شیعی به شما اجازه میدهد که اندیشههایتان را درباره بشری بودن قرآن مدون کرده و توسعه دهید؟ مشهور است که در اسلام اهل تسنن، مکتب عقلگرای اعتزالی در برابر اشعریان و عقیدهی آنها دال بر جاودانی بودن و غیرمخلوق بودن قرآن شکست سختی خورد. اما در اسلام شیعی، معتزلیان به نحوی ادامه حیات دادند و زمینی حاصلخیز را برای رشد یک سنتی فلسفی غنی فراهم کردند. اعتقاد معتزلیان دال بر مخلوق بودن قرآن در میان متکلمان شیعی، تقریباً اعتقادی است بلامنازع. امروز میبینید که اصلاحگران سنی به موضع شیعیان نزدیکتر میشوند و اعتقاد مخلوق بودن قرآن را میپذیرند. اما روحانیون ایران در استفاده از منابع فلسفی سنت شیعی برای گشودن افقهایی تازه به روی فهم دینی ما مردد هستند. آنها قدرتشان را بر پایه فهمی محافظهکارانه از دین مستحکم کردهاند و هراس دارند که مبادا با گشودن باب بحث درباره مسایلی از قبیل ماهیت نبوت، همه چیزشان از دست برود. پیامدهای دیدگاههای شما برای مسلمانان معاصر و نحوهی استفاده آنها از قرآن به منزلهی یک راهنمای اخلاقی چیست؟ تلقی بشری از قرآن تفاوت نهادن میان جنبههای ذاتی و عرضی قرآن را میسر میکند. بعضی از جنبههای دین به طور تاریخی و فرهنگی شکل گرفتهاند و امروز دیگر موضوعیت ندارند. همین امر، به عنوان مثال، دربارهی مجازاتهای بدنی که در قرآن مقرر شدهاند، صادق است. اگر پیامبر در یک محیط فرهنگی دیگر زندگی میکرد، این مجازاتها احتمالاً بخشی از پیام او نمیبودند. وظیفه مسلمانان امروز این است که پیام گوهری قرآن را به گذشت زمان ترجمه کنند. این کار درست مانند ترجمهی یک ضربالمثل از یک زبان به زبان دیگری است. ضربالمثل را تحتاللفظی ترجمه نمیکنید. ضربالمثل دیگری پیدا میکنید که همان روح و معنا را داشته باشد، همان مضمون را داشته باشد، ولی شاید همان الفاظ را نداشته باشد. در عربی میگویند که فلانی خرما به بصره برده است. اگر قرار باشد این را به انگلیسی ترجمه کنید، میگویید فلانی زغالسنگ به نیوکاسل برده است. درک تاریخی و بشری از قرآن به ما اجازهی این کار را میدهد. اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصهای لاینحل میشوید. ادامه دارد...
10 نمونه از بهترین عبارات عاشقانه

ممکن است ذاتاً یک نویسنده یا شاعر به دنیا نیامده باشید، درست است. اما توانایی انتخاب دارید. پس بهترین و زیباترین عبارت عاشقانه را انتخاب کنید که حرف دلتان را به عزیزتان برساند تا او بفهمد که در عمق ذهن و قلبتان چه می گذرد.
وقتی کلمات به یاریتان نمی آیند، اجازه بدهید عبارات عاشقانه کمک حالتان باشند. اجازه بدهید عبارات عاشقانه به شما کمک کند افکارتان را به زیبایی بر صفحه کاغذ نقاشی کنید.
چه برای کارت تبریک روز ولنتاین باشد، چه برای سالگرد دوستی یا ازدواج، یا نامه ها یاایمیل های عاشقانه، اگر نمی دانید چه بگویید و چه بنویسید، اصلاً نگران نباشید.
با عبارات عاشقانه عشقتان را جاری کنید و ببینید که این جملات چطور به کارت، نامه یا پیام شما جان می بخشد.
چرا همین امروز امتحان نمی کنید؟
10 نمونه از بهترین عبارات عاشقانه
1) "ما نه برای یافتن فردی کامل، بلکه برای دیدن کامل یک فرد ناکامل عاشق میشویم." – سام کین
2) "من باور دارم که دو انسان از قلبشان به هم متصلند، و مهم نیست که چه کار می کنید، که هستید و کجا زندگی می کنید؛ اگر مقدر شده که دو نفر با هم باشند، هیچ مرز و مانعی بین آنها وجود نخواهد داشت." – جولیا رابرتز
3) "دوستت دارم نه به خاطر اینکه چه کسی هستی، به این خاطر که وقتی با توام چه کسی میشوم." – ناشناس
4) "زندگی به ما آموخته که عشق در نگاه خیره به یکدیگر نیست، بلکه در یک سو نگریستن است." – آنتونیو دو سنت اگزوپری
5) "در عشق حقیقی، کوتاهترین فاصله بسیار طولانی است و از طولانی ترین فاصله ها می توان پل زد." –هانس نوون
6) "عشق یعنی وقتی دور هستید دلتنگ شوید اما از درون احساس گرما کنید چون در قلبتان به هم نزدیکید." –کی نودسن
7) "اگر هر بار که لبخند بر لبانم می نشانی، می توانستم به آسمان بروم و ستاره ای بچینم، آسمان شب دیگر مثل کف دست بود." – ناشناس
8) "بهترین و زیباترین چیزها در دنیا قابل دیدن و لمس کردن نیستند—باید آنها را با قلبتان احساس کنید." –هلن کلر
9) "این عشق نیست که دنیا را می چرخاند، عشق چیزی است که چرخش آنرا ارزشمند می کند." – فرانکلین پی جونز
10) "اگر معنای عشق را می فهمم، همه به خاطر توست." – هرمان هسه
گوگل و موتورهای جستجوی

و همچون دوچرخه سواری شاد
با رویایی که در سرم می چرخد
حیاط خانه مان را دور می زنم »
علیرضا جهانشاهی
« کنار خودم نشسته ام
و استخوان هایم را به شکل اسبی می تراشم
تا از این سرزمین دور شده باشم »
رماییل
طی آماری که از کلمات تایپ شده در گوگل و موتورهای جستجوی
دیگر فهمیدیم که بیشترین کلماتی که در گوگل سرچشده است
به این شرح است شما با کپی کردن این کلمات در وبلاگتان می توانید
آمارتون رو به طور چشمگیری زیاد کنید)
GNOME, gnome, Kde, KDE, kde, Enlightenment, enlightenment, Interactive, interactive, Programming, programming, Extreme, extreme, Game, game, Games, games, Web Site, web site, Weblog, WebLog, weblog, Guru, GURU, guru, Oracle, oracle, db2, DB2, odbc, ODBC, plugin, plugins, Plugin, Plugins,فارسی,کامپیوتر,دانلود,سریال,کرک,رایگان,نرم افزار,سخت افزار,شهاب ,درباره,نرم افزار رایگان,فتوشاپ,آموزش,طراحی,شبکه,تکنولوژی,پرشین,پرشین بلاگ,وبلاگ فارسی,وبلاگ کامپوتر,ام پی تری,موسیقی,موزیک,شو,i am a Hacker ( Hacker 0f BoYs ) ,هکر و بوتر و کرکر ,هک.بوت.کرک , بهترین برنامه های هک و بوت و کرک و آموزشی , بهترین
, Plugin, Plugins,فارسی,کامپیوتر,دانلود,سریال,کرک,رایگان,نرم افزار,سخت افزار,شهاببرنامه ها برای دانلود, HaCk-hack tools-BoOt-boot tools-CraCk-cracking tools-serial numbers-chat-best programs-Learning-Pics-Chat-Programs-yahoo tools, yahoo booters,yahoo hacker,hacker,yahoo cracker,cracker,best hacker,best cracker,best programs, booters, boot progs, boot programs, yahoo booting programs, yahoo booting progs, yahoo boot progs, yahoo tools, yahoo addons,meta nPersian, computer, network, persian computer network, IT, Iran, Iranian, Information, News, Technology, Farsi, Article, Paper, iran, computer, rayaneh, internet, monitor, free, magazine, software, download, crack, hack, cracker, hacker, program, programs, speaker, keyboard, education, mouse, keyboard, hard, floppy, case, php, asp, persian, perl, paskal, c++, c+, center, book, ebook,e-book, learn, learning, elearn, e-learn, elearning, e-learning, weblog, edu, education, dvd, cd, phone, connection, dialup, isdn, dsl, adsl, edsl, icdl, digital, camera, digital camera, printer, scanner, email, farsi, mail, box, vga, vga card, vga cards, graphic, mainboard, ram, hdd, fdd, pci, pci express, agp, 8x, 4x, 2x, 1x, 16x, 32x, game, games, video, capture, p30net, pcnet, webmaster, webmaster tool, webmaster tools, forum, chat, farsi chat, persian chat, archive, theme, themes, template, temlates, free templates, encoding, link, search, wave, mp3, wma, multimedia, speed, best, website, iranian, benyamin, benyamin assadi, benyamin asadi, assadi, asadi, ICT, IT, news, download, programs, hack, crack, articles, weblog, persian, persianweblog, تصویر, computer,جشن, shabakeh, irani, irany, webgostar, farsi, barnameh, bargozari, bargozar, aks, goftegoo, cd, disk,56k, 33.6k, flatron, danesh, it, etelaat, ketab, chapgar, downloads, linkestan, england, canada, crack, fars, pars, parsi, sorat, photo, shop, tavana, pad, swf, html, norton, logo, flash, tak, digit, firewall, antihacker, anti hack, antivirus, virus, anti, domain, host, webhost, webhosting, hosting, blood, music, show, film, movie, msi, gigabayte, samsung, lg, zoltrix, epson, canon, hp, casio, amd, intel, p4, pentium 4, pentium 3, pentium III, pentium 2, athlon xp, athlon, barton, 64bit, 32bit, 16bit, light, 3dmax, 3dsmax, player, xerox, via, sis, ati, chipset, register, registery, original, orginal, pool, earning, earn, sample, catalogeu, modem, fax, fan, power, headset, game pad, joystick, laptop, desktop, speaker, media, news, nuke, web, www, htm, pdf, design, designer, linux, windows, hardware, sign up, yahoo, messenger, google, msn, gmail, amar, statics, java, java script, script, clip, menu, sacreen, ctrl, caps, alt, num, writer, cdrom, best, download center, usb, hub, serial, ps2, playstation 2, playstation, ps1, ps, psp, xbox, microsoft, sega, nintendo, nintendo 64, console, playstation portable, silent hill,wan, lan, cgi, flash mx, utilities, 2004, device, security, restore, internet explorer, 3d animation, bazi, ati radeon x800 xt, sony, panasonic, madiran, bill gates, media player, autocad, delphi, farasoo, fujitso, .com, .net, .org, pooldari, LCD, lcd, tft lcd, tft, voip, sms, asus, focus, getway, soltec, 128k, philips, hansol, motarjem, dictionary, e3, notebook, sata, ata, windows, ms windows, word, power point, access, excell, quality, athlon mp, web, world wide web, mp3 player, walkman, winamp, wireless, servers, server, z-cyber, ups, redhat, ibm, hotmail, search, dvd, dvd rom, dvdrom, dvd-rom , با , از , هم , جدا , کنید , مانندBlog,Weblog,Mihanblog
و همچنین کلمات زیر هم هست که امیدوارم که در هیچ سایت یا وبلاگی از این کلمات استفاده
بدترين مردم
.jpg)
- بدترين مردم
متن حديث:يا عَلىّ، مَنْ خافَ النّاسُ لِسانَهُ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النّارِ. يا عَلىّ، شَرّ النّاسِ مَنْ أَكْرَمَهُ النّاس إِتِّقاءَ شَرّهِ. ياعَلىّ، شَرُّ النّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ، وَشَرٌّ مِنْ ذلِك مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيا غيْرِهِ.(1)ترجمه:اى على، كسى كه مردم از زبانش بهراسند او اهل آتش است. اى على، بدترين مردم كسى است كه مردم او را براى حفظ شدن از شرّش احترام مى كنند. اى على، بدترين مردم كسى است كه آخرتش را بدنيايش بفروشد و بدتر از او كسى است كه آخرتش را به دنياى ديگران بفروشد.شرح حديث:به راستى چه جمله هاى تكان دهنده اى است، حتى اگر هيچ دليلى بر حقانيت آن حضرت(صلى الله عليه وآله) نداشته باشيم، خود اين ها كافى است براى اين كه انسان به مقام آن حضرت(صلى الله عليه وآله) پى ببرد، چون او كسى است كه در آن محيط جاهلى بزرگ شده و هرگز هم مكتب نديده و خط ننوشته امّا چنين سخنان حكمت آميزى از زبان مباركش جارى مى شود كه همه اين ها دليل بر عظمت و نبوّت او است و انسان متوجّه مى شود كه تمام اين مطالب، خود معجزه است، زيرا دنيايى معنا در اين سخنان نهفته است.در اوّلين جمله، دوباره ما را متوجّه مسأله زبان مى كند، زيرا هرچه درباره زبان گفته شود كم است: بسيارى از گرفتارى ها، مشكلات، بدبختى ها و خوشبختى ها، پيروزى ها و شكستها در گرو اصلاح زبان است و چه مشكل است اصلاح زبان! حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)فرمود: اى على، كسى كه مردم از زبان او بترسند اهل جهنّم است; مثلاً، به مجلسى وارد مى شود، همه وحشت دارند از اين كه نكند سخن بگويد، چون با نيش زبانش همه را مى گزد. زبان خيلى خطرناك است، البته بايد بدانيم كه اهميّت قلم كمتر از زبان نيست و شايد بيشتر هم باشد.(2)در جمله دوّم حضرت(صلى الله عليه وآله) فرمود: «يا على، شَرُّ النّاس ِمَنْ اَكْرَمَهُ النّاس اِتّقاءَ شرّهِ; اى على، بدترين مردم كسى است كه او را براى حفظ شدن از شرش احترام مى كنند». مردم به دو گروه احترام مى گذارند:1)به عده اى به جهت صفات خوبشان و براى اين كه از منافع همنشينى و مصاحبت با آنان بهره مند گردند، احترام مى گذارند.2)به عده اى نيز براى دفع ضررهايشان احترام مى گذارند; يعنى مى ترسند در صورت عدم احترام، آزارى به ايشان برسانند.داستانى را از فردى نقل كرده اند كه گفت: بيت المال را به دو دسته مى دهم; گروه اول، به كسانى كه دستم را بگيرند و گروه دوم، به كسانى كه پايم را نگيرند. همين دسته دوم كه احترام ميشوند براى پرهيز و حفظ از شر آنان است.س: چرا اينان بدترين مردم هستند؟براى اينكه گناهشان چند برابر است: مردم را اذيت مى كنند; مردم را وادار مى نمايند كه بر خلاف ميلشان به آنان احترام بگذارند.اگر از اين راه پولى، منفعتى و... به دست آورند، حرام و اكل مال به باطل است; يعنى، اگر پول بيت المال را به كسى بدهند كه آبروى انسان را نبرد، چنين پولى براى او مانند گوشت خوك است.و در جمله سوم، حضرت(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «يا عَلىّ، شرّ الناس مَن باعَ آخِرَتَه بِدُنْيا غَيْرِه; بدترين مردم كسى است كه آخرت را به دنيا بفروشد» يعنى، زندگانى حقيقى را به سراى ناپايدار بفروشد با اين كه، «وَإِنَّ الدّارَ الاخِرَة لَهىَ الْحَيِوان»(3) حيات واقعى، آخرت است. در حقيقت، دنيا مرگى تدريجى است، چه بد است كه انسان، حيات جاويدان و حقيقى را بدهد و اين لذّات مختصر و زودگذر آلوده و اين زندگى دنيوى را ـ كه مرگ تدريجى است در مقابل آن بگيرد ـ چنين انسانى هم از نظر تفكّر بد است، چون بد فكر مى كند و هم از نظرعمل بد است، چون بد عمل مى كند، و هم از نظر همّت بد است چون همّتش پايين است.از اين بدتر كسانى هستند كه آخرتشان را به دنياى ديگران مى فروشند. اين قبيل افراد كم نيستند; يعنى، به عبارت ديگر، من از دين و دنيا و همه چيز خودم مايه بگذارم براى اين كه دنياى فلان كس آباد شود كه اين نهايت حماقت و بدبختى است. گاهى انسان چشمش را باز مى كند مى بيند كه مصداق اوّلى كه شده كم كم دارد مصداق دوّمى هم مى شود. خيال نكنيد كه وقتى اين ها دامن انسان را مى گيرد قبلاً خبر مى كند، يا اين كه به انسان اعلاميه مى دهد; خير ناگهان متوجّه مى شود كه كار از كار گذشته و در حال غرق شدن در اين گرداب است و دارد در آن دست و پا مى زند.زبان در روايات اسلامى:1) پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) فرمود: «نَجاتُ الْمؤْمِنِ حَفْظُ لِسانِه; رهايى مؤمن در نگهدارى زبانش است».(4)2) از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: لقمان به فرزندش گفت: «يا بُنَىّ اِنْ كُنْتَ زَعَمْتَ أَنَّ الْكَلامَ مِنْ فِضَّة، فَانَّ السُّكوتَ مِنْ ذَهَب; اى پسرم، اگر خيال مى كنى كه سخن گفتن نقره است (بدان كه) سكوت طلاست».(5)3) پيامبر گرامى اسلام فرمود: «بَلاءُ الاِْنْسانِ مِنَ اللِّسانِ، وَ سَلامَةُ الاِنْسانِ فى حِفْظِ اللِّسانِ; گرفتارى آدمى از زبان است و سلامت آدمى هم در نگهدارى زبان است».(6)4) پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) خطاب به ابن مسعود فرمود: «عَلَيْكَ بِحِفْظِ لِسانِك، فَانَّ اللّهَ تَعالى يَقُولُ: اَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَتُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ; بر تو باد نگهدارى زبان، زيرا خداوند مى فرمايد: امروز بر دهانشان مُهر مى نهيم و دستهايشان با ما سخن مى گويند و پاهايشان به آن چه انجام مى دادند گواهى مى دهند».(7)5) اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرمود: «طُوبى لِمَنْ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ كَلامِهِ; خوشابه حال كسى كه اموال اضافى خود را انفاق كند و از گفتن سخنان زايد بپرهيزد».(8)6) ازامام صادق(عليه السلام) از پدرانش نقل شده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «زينَةُ الْحَديثِ الصِّدْقِ; زينت سخن راست گويى است».(9)7) پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «فِتْنَةُ اللِّسانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السَّيْفِ; فتنه زبان; سخت تر از ضربت شمشير است».(10)8) از عبدالله ابن سنان از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «أَلا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرارِكُمْ؟ قال: أَلْمَشّاؤوُنَ بِالنَّميمَةِ، أَلْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الاَْحِبَّةِ، أَلْباغُونَ لَلْبِراءِ الْمَعايِبِ; آيا شما را از بد كارانتان آگاه نكنم؟ گفتند: چرا، اى پيامبر خدا! فرمود: آنان كه به سخن چينى گام بر مى دارند و ميان دوستان جدايى مى افكنند و براى گناهان عيب مى تراشند».(11)9) از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است: «ايّاكُمْ وَالْمِزاحَ فَانَّهُ يَذْهَبُ بِماءِ الْوَجْهِ وَمَهابَةِ الرِّجالِ; از شوخى كردن بپرهيزيد، زيرا آبرو و هيبت مردان را مى برد».(12)10) از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «إِنَّ أَبْغَضَ خَلْقِ اللّْهِ عَبْدٌ اتَّقىَ النّاسُ لِسانَهُ; دشمن ترين خلق خدا بنده اى است كه مردم از زبانش بترسند».(13)1.بحارالانوار، ج 74، ص 46 .2. بحثى كوتاه درباره قلم و اهميّت آن:نقش قلم در حيات انسانها:گردش نيش قلم بر صفحه كاغذ، سرنوشت بشر را رقم ميزند، لذا پيروزى و شكست جوامع انسانى به نوك قلمها بسته است.قلم حافظ علوم و دانشها، پاسدار افكار انديشمندان، حلقه اتصال فكرى علما و پل ارتباطى گذشته و آينده بشر و حتى ارتباط آسمان و زمين نيز از طريق لوح و قلم حاصل شده است.قلم، انسانهايى را كه جدا از هم ازنظر زمان و مكان زندگى ميكنند، پيوند مى دهد; گويى همه متفكّران بشر را در طول تاريخ و در تمام صفحه روى زمين، در يك كتابخانه بزرگ جمع مى بينىقلم، رازدار بشر، خزانه دار علوم و جمع آورى كننده تجربيّات قرون و اعصار است، و اگر قرآن به آن سوگند ياد ميكند به همين دليل است زيرا به امر بسيار عظيم و پر ارزش سوگند ياد ميشودپيشوايان اسلام(عليه السلام) در احاديث متعدّدى (وسايل الشيعه، ج18، ص56، احاديث14 ـ20)به ياران خود تأكيد مى كردند به حافظه خود قناعت نكنند و احاديث اسلامى و علوم الهى را به رشته تحرير در آورند و براى آيندگان به يادگار بگذارند.در تفسير مجمع البيان (ج10، ص 332) آمده است كه بعضى از دانشمندان گفته اند: «البيان بَيانان: بَيانُ اللِّسانِ، وَ بَيانُ الْبَنانِ. و بَيانُ اللِّسانِ تَدْرُسِه الاَْعْوام، وَ بَيانُ الأَقْلامِ باق عَلى مُّرِ الاَْيام; بيان بر دو گونه است: بيان زبان، و بيان قلم، بيان زبان با گذشت زمان كهنه ميشود و از بين ميرود، ولى بيان قلمها تاابد باقى است». «تفسير نمونه (با تلخيص و تصرف)،ج 24، ص 374ـ376»3.عنكبوت (29)، آيه 64.4.وسايل الشيعه، ج 8، ص 5335. بحار الانوار، ج 71، ص 297.6.بحار الانوار، ج 71، ص 286.7.بحار الانوار، ج 77، ص 109.8.بحار الانوار، ج 71، ص 238.9.بحار الانوار، ج 71، ص 17.10.بحارالانوار، ج 71، ص 286.11. كافى، ج 2، ص 369.12. كافى، ج 2، ص 665.13. كافى، ج 2، ص 323.
او پيامبري بود كه كتاب نداشت

او پيامبري بود كه كتاب نداشت. معجزهاي هم.اسباب رسالت او تنها خوشهاي گندم بود كه خدا به او داده بود.خدا گفته بود: دشمناناند كه معجزه ميخواهند، معجزهاي كه مبهوتشان كند.
دوستان اما تنها با اشارهاي ايمان ميآورند. و اين خوشههاي گندم براي اشاره كافي است.
پيامبر، كوي به كوي و شهر به شهر رفت و گفت: آي مردم، به اين خوشه گندم نگاه كنيد. قصه اين گندم، قصه شماست كه چيده ميشود و به آسياب ميرود تا ساييده شود و پس از آن خميري خواهد شد در دستهاي نانوا؛ و ميرود تا داغي تنور را تجربه كند، ميرود تا نان شود، مائده مقدس سفرهها.
آي مردم، شما نيز همان خوشههاي گندميد كه در مزرعه خدا باليدهايد. نترسيد از اين كه چيده ميشويد، خود را به آسيابان روزگار بسپاريد تا در آسياب دنيا شما را بسايد، تا درشتيهايتان به نرمي بدل شود وسختيهايتان به آساني.
خداوند نانواي آدمهاست. خميرتان را به او بدهيد تا در دستهايش ورزيده شويد، خدا بر روحتان چاشني درد و نمك رنج خواهد زد و شما را در دستان خود خواهد فشرد؛ طاقت بياوريد، طاقت بياوريد تا پرورده شويد.
و كيست كه نداند خداوند او را در تنور خود خواهد نشاند؛ اين سنت زندگي است. اما زيباتر آن است كه با پاي خود به تنورش درآييد و بسوزييد، نه از سر بيچارگي و اضطرار، كه از سر شوق و اختيار.
پيامبر گفت: صبوري كنيد تا نان شويد؛ ناني كه زيبنده سفرههاي ملكوت باشد. صبوري كنيد تا نان شويد؛ ناني كه به مذاق خدا خوش آيد.
هزاران سال است كه نان در سفره آدمي است تا به يادش آورد قصه خوشههاي گندم و آسياب و تنور را... قصه نان پختن، نان قسمت كردن، نان شدن را...
فتنه بزرگ ، جهالت مسلمانان است نه فيلم هلندي
مقاله ايي از سايت عصر ايران به همراه نظرات كاربران
فيلم 15 دقيقه اي "فتنه" كه توسط رهبر راستگرايان هلند ساخته و در اينترنت به نمايش درآمده است، توفاني از خشم و احساسات ضد غربي مسلمانان سراسر جهان را موجب شده است؛ حتي برخي علماي اسلام، خواستار قطع رابطه كشورهاي اسلامي با هلند شده اند. گروه هايي از مسلمانان خشمگين نيز با برپايي تظاهرات متعددي در نقاط مختلف جهان و در مقابل سفارتخانه هاي هلند، خواستار اعدام كارگردان فيلم شده اند.
اما اين فيلم چيست و چه محتوايي دارد؟"فتنه" فاقد روايت كلامي است. مستندي است كه تصاويري از اعمال و سخنان مسمانان را نمايش مي دهد.
آنچه در اين فيلم نمايش داده مي شود عبارت است از:- سربريدن اتباع غربي توسط اعضاي القاعده- اعدام يك زن افغاني در يك زمين فوتبال توسط طالبان- قمه زني توسط برخي شيعيان در روز عاشورا با تاكيد بر قمه زدن بر سر كودك عراقي توسط مادرش- تصاويري از كشته شدن يك كارگردان ضد اسلام هلندي توسط يك مسلمان مراكشي- اعدام هايي در ايران-...
در كنار اين صحنه ها، آياتي از قرآن و نيز سخناني از برخي چهره هاي مسلمان مانند محمود احمدي نژاد كه مي گويد اسلام دنيا را فتح خواهد كرد پخش مي شود تا اينگونه القاء شود كه اولا آنچه گذشت، بخشي از آموزه هاي قرآن و اسلام است و ثانيا مسلمانان درصددند اين رفتارها را به كل جهان تعميم دهند.
در ادامه، نظرات مسلمانان ساكن اروپا درباره مفاهيمي چون زنا، جهاد و همجنس بازي و .... ذكر مي شود كه با نظرات بسياري از غيرمسلمانان اروپايي يكسان نيست و بدين ترتيب، هشدار داده مي شود كه اسلام در اروپا به عنوان يك خطر ، موجود است و لذا بايد شعار پيشروي اسلام را در جهان جدي گرفت.
ترديدي نيست كه نحوه در كنار هم قرار گرفتن اين تصاوير و نيز منسوب كردن آنها به كل اسلام، امري مغرضانه ، و در حالت خوشبينانه، ناآگاهانه بوده است ولي آنچه مهم است اينكه آيا تصاويري كه از جنايات مسلمانان و نيز اعمال جاهلانه آنها در اين فيلم آمده است، دروغ، مونتاژ و ساختگي است؟
مگر نه اين است كه اعضاي القاعده، هرگاه خواسته اند سر يك انسان را ببرند، در مقابل پرچم لااله الاالله، محمد رسول الله (ص) اين كار را انجام داده و با فرياد الله اكبر در مقابل دوربين سر بريده اند؟
مگر نه اين است كه طالبان در زمان حكومت خود، خشن ترين، بي رحمانه ترين و ضد انساني ترين رفتار را با مردم افغانستان داشت؟
مگر نه اين است كه برغم هشدارهاي برخي علما و مراجع روزآمد، هنوز كه هنوز است، برخي شيعيان در روز عاشورا با قمه بر سر خود و كودكانشان مي زنند تا صحنه هايي دلخراش ايجاد كنند و چهره اي متوحش از اسلام به نمايش گذارند؟مگر در هند و پاكستان ، هنوز فرقه هايي از ما مسلمانان ، در ماه محرم ، با زنجير هاي تيغ دار بر شانه هاي خود نمي كوبند تا روزي خون آلود و بعضاض منتهي به مرگ را پشت سربگذارند؟و مگر نه اين است كه در همين ايران خودمان ، فريادها بلند بود كه اين همه اعدام را لااقل در ملأ عام انجام ندهيد ( و باز خدا به رئيس قوه قضاييه خير دهد كه بخشنامه ممنوعيت اعدام علني را صادر كرد)
اينها، واقعيت هايي است كه در جهان امروزين اسلام وجود دارند. بنابراين، اين دو امكان براي غيرمسلمانان به طور واقعي وجود خواهد داشت: "استفاده از اين واقعيت ها براي تبليغ مغرضانه عليه اسلام" يا "سوء برداشت از اين واقعيت ها و تعميم آن به همه مسلمانان".
واقعيت اين است كه امروز، صداي اندك مسلماناني كه توحش و آدم كشي را با مفاهيم جهاد و دفاع اشتباه گرفته اند، بيش از صداي اكثريت مسلمانان جهان كه طرفدار صلح و همزيستي اند به گوش جهانيان مي رسد.
در اين ميان، بسياري از علماي مسلمان، به ويژه علماي اهل سنت كه گروه هايي مثل القاعده خود را بدانها منتسب مي كنند، در مقابل اين كج روي ها، سكوت كرده اند يا واكنش قاطعانه و صريحي نشان نمي دهند.
اگر آنها، هنگاهي كه اولين فيلم القاعده در اينترنت (كه سر انسان را مي بريدند) منتشر شد ، عليه اعضاي القاعده موضع مي گرفتند ، ديگر نيازي نبود كه امروز عليه فيلم هلندي برآشوبند و مگر جز اين است كه فيلم "فتنه"، تركيبي است - البته هدفمند - از فتنه هايي كه واقعا توسط تعدادي مسلمان جاهل و نابخرد بروز كرده است؟
درباره فيلم فتنه و اينكه چه واكنشي بايد در برابر آن داشته باشيم، تاكنون، گزينه هاي زيادي مطرح شده است. از جمله سكوت و بي تفاوتي نسبت به اين فيلم، خشم و خروش عليه آن و سازندگانش، قطع رابطه با هلند، ساختن فيلم هايي براي پاسخ متقابل، يادآوري جناياتي كه غربي ها عليه مسلمانان كرده اند، گوشزد كردن آيات خشونت در انجيل و تورات و ...
هر كدام از اين راه ها و روش ها، البته در جاي خود قابل بررسي است ولي بي گمان ، بهترين و موثرترين واكنش ها، اصلاح دروني جامعه مسلمانان است؛قطعاً ، تا وقتي كه خشونت هاي ضد انساني به اسم اسلام و مسلمانان ادامه داشته باشد، "فتنه" ها همچنان ادامه مي يابند و بانيان "فتنه" كار سختي براي ساختن فيلم هاي جديد، نوشتن كتاب هاي تازه، برپايي نمايشگاه هاي نو و ... نخواهند داشت، فقط كافي است ساعتي در اينترنت جستجو كنند تا صدها تصوير خشن، ضد انساني، مشمئز كننده، خونبار و وحشت بار پيدا كنند و سپس آنها را در قالب فيلم و كتاب، سايت، نمايشگاه و ... "بازنشر" كنند.
اگر عقلاي اسلام طرحي نو براي غلبه صداي اكثريت صلح جوي مسلمانان بر نعره هاي اقليت فتنه گر مسلمانان برنيندازند، تصوير اسلام، از آنچه هست در نزد افكار عمومي جهانيان مكدرتر و زشت تر خواهد شد و در چنان هنگامه اي زيستن مسلمانان در اين جهان، از آنچه هست، سخت تر و طاقت فرساتر خواهد بود.
بياييد به مخاطب غيرمسلمان كه هر گاه از اسلام مي شنود و مي خواند و مي بيند، تنها خشونت و قتل و ترور و سربريدن است، حق بدهيم كه درباره مسلمانان "بد انديشه" باشد و بياييد اين را هم بپذيريم كه "مسلمانان ساكت" جهان شايد به اندازه اقليت خشونت گرا در اين ماجرا مقصر باشند كه نخواسته اند خشونت محوران را از دايره مسلماني خويش طرد كنند تا جهانيان حساب آنها را از حساب اسلام و مسلمانان جدا نمايند.
فتنه بزرگ، جهالت مسلمانان است و بي تفاوتي مسلمانان آگاه به اين جهالت.
سيد ضياءالدين احتشام
نظرات كاربران:
▪ از ديدن نظر يكي از كاربران من خيلي خيلي خوشحال شدم چون نوشته من حتي يك لحظه از اين فيلم را هم نديده بودم و برداشت ديگري داشتم. بسيار تيتر جالبي براي اين فيلم نوشتيد : جهالت مسلمانان. در واقع اين فيلم نقدي بر رفتارهاي وهابيت و شاخه نظامي آن كه القاعده است. شايد آنها نمي دانند كه ما مسلمانان ايراني رفتارهاي القاعده و وهابيت را محكوم مي كنيم وگرنه همان صحبت هاي آقاي احمدي نژاد را هم پخش نمي كردند. در نهايت از نقد بسيار زيباي شما بر اين فيلم تشكر مي كنم.
▪ شايد كه بيدار شويم...
▪ عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. من هم با نظر شما موافقم شايد اين فيلم باعث شود ما كمي به خودمان بياييم و اسلام ناب را بشناسيم. در كجاي اسلام آمده قمه بزنيد؟؟اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست در مسلماني ماست.
▪ در جاي جاي اين متن ، دغدغه دين با سوز و عمقي تحسين برانگيز لمس مي شود . درود به روشن انديشي تان.
▪ يكي از فتنه ها هم از جانب شما غرب زده ها است كه بهر صورت مي خواهيد اعمال و رفتار روساي خود را توجيه كنيد . ميليون ها كشته درجنگ جهاني دوم ، جنايت هيروشيما ، توليد و اختراع جنگ افزار هاي كشتار جمعي ، و بالاخره ايجاد و حمايت فرقه طالبان از سوي چه كساني انجام مي پذيرد؟
▪ از ماست كه بر ماست.تا آنجا كه كتب ديني و سرآمد آنان قرآن مجيد اشاعه ميدهد اسلام يك مكتب سراسر عطوفت و رحمت است حتي در جاي جاي قرآن بيشتر به رحمت و غفران الهي و عفو بخشش انسانها توسط خالق هستي پرداخته شده و چه سندي از اين بهتر كه در خصوص قصاص بعنوان حق اولياءدم نيز گزينه اصلح كه رضايت خداوند در آن نهفته گذشت و انصراف از اين حق توصيه شده و حتي پاداش مناسب براي بخشنده و درگذرنده از طرف باري تعالي براي اين گذشت وعده داده شده است.پس عملكرد تعدادي انگشت نما موجب جسارت و گستاخي اين مدعيان به دروغ آزادي و حقوق بشر ميشود.
▪ به اين مي گويند دفاع عاقلانه از اسلام .
▪ از ماست كه بر ماست.
▪ متشكر
▪ صدرصد صحيح است
▪ سكوت مسلمانان در مقابل مسلمان نماها خيانت به قران است .
▪ سلام دوستانانشالله كه خدا نسل اين گروه طالبان رو از روي زمين بر دارهبهترين راه از راه هاي كه شما بالا گفتيدبراي پاسخ دادن اين است كه يك فيلم درست و حسابي از رفتار هاي خوبه مسلمان بگيرنند و به انها اين رو بگويند كه راه ما از راه انها جداستبگوييند انها اصلان انسان نيستند ....خدا حافظ
▪ با سلام مطلبتان بسيار جالب بود به نظر من اكثر آنهاييكه در تظاهرات و آتش زدن پرچمها در محكوميت فيلم شركت ميكنند ، مانند اينجانب حتي يك لحظه از فيلم را هم نديده اند و از موضوع آن نيز بي خبرند به نظر شما چرا اينطوري شده است ؟ تا اين لحظه و قبل از خواندن مطلب بالا من برداشت و فكر ديگري داشتم ....چون نيك نظر كرد پر خويش در آن ديد گفتا زكه ناليم كه از ماست كه بر ماست
▪ اگر ما مسلمونها بيدار بوديم و حداقل اقدام در جهت شناساندن اسلام ناب را در جامعه ميكرديم مثلا امر به معروف و نهي از منكر و يا اينكه حداقل خودمان (من نوعي .سوتفاهم نشود!)به نوبه خود اسلام را صحيح بشناسيم تا دچار انحراف نشويم مطمئنا هيچ كداممان نه قمه ميزديم ونه با طناب پوسيده امريكا كوركورانه جز القاعده و طالبان نميشديم و 100در100 ديگر كفار اتو براي توهين و ترويج اطلاعات غلط نداشتند.
▪ khili ali bood kashki mishod in mataleb ra dar rasanehaye mokhtalef pakhsh koneed
▪ من يك سوال دارم فكر مي كنيد با انديشه امثال خاتمي ماهاتير محمد ويا رجب طيب اردوغان بهتر مي توان به جنگ تمدن غرب رفت يا ملا محمد عمر يا بن لادن ؟
▪ نويسنده نيز يكي از احمقها به نظر مي رسد زيرا حقا يق مسلم اسلام را با جنايات طا لبان و القاعده قاطي كرده ثانيا مگر قرار است مسلمانان براساس نظر ادم هاي خود باخته اي مثل احتشام مردوران وطن فروش دوم خردادي عمل كنند
▪ درود بر شما كه تلنگر ميزنيد بر افكار و باورهاي ما . خدا پشت و پناهتان باشد.
▪ گذشته از صحيح يا نا صحيح بودن كارهاي منتسبه به اسلام آيا در غرب كاري بدتر از اين اتفاقات نشان داده شده در اين فيلم نمي افتد پس چرا ما آنهارا فيلم نكرده و سوء استفاده نمي كنيم مطمئا دستهايي پشت پرده است كه ميخواهند از اب گل آلود ماهي بگيرندصد البته مسلمانان نيز بايد مسائل اينچنيني را اصلاح كنند وبه اتحاد بيانديشند
▪ ايراني داراي فرهنگ غني است كه تمام دنيا از آن بهره برده است از يونان عهد باستان گرفته تا شبه جزيره عربستان وغيره قطعآ ايراني داراي فرهنگ صلح و دوستي با تمام عالم است آنچه كه رخ ميدهد و بنام فيلم و هر چيز ديگر منتشر مي شود بنام ايراني مطرح نشده است پس حساسيت نشان دادن معنا ندارد هرچند كه فرهنگ ايراني فرهنگي آميخته است اما اثر فرهنگ ايراني آن بيشتر از آميختگي با ساير فرهنگ هاست لذا نبايد حساسيت زياد نشان داد.
▪ dord bar somha
▪ با اون بخش كه در مورد سكوت ما مسلمانها در برابر جنايت گروههاي تند رو كه به اسم اسلام اين كارها رو ميكنن ، فوق العاده موافقم . ولي يه نكته رو نبايد از ياد برد . اگه خوب دقت كنيد تو اين قيلم چند بار از كلمه "يهود" نام برده شد و دشمني مسلمانها با يهوديها . اين مسئله كاملا مشخص ميكنه كه پشت پرده فيلم بطور مستقيم صهيونيستها بودند و من معتقدم حتي دلشون براي مسيحي ها هم نسوخته كه اين فيلم رو ساختن . و بيشتر از اينكه بخوان اسلام ستيزي راه بيندازن ، در پي مظلوم نمايي براي يهوديت بودند .
▪ در نقد زيباي شما كه حرفي نيست و بسيار عاليست و يك تلنگر است. ولي چند نكته در جواب دو نفر از كاربران داشتم.يكي از كاربران نوشته با چه انديشه اي بايد به جنگ غرب رفت. من تعجبم كه چرا هميشه از جنگ صحبت مي شود. چرا جنگ؟ خدا همه ما انسانها را با يك خاك و يك فطرت آفريده و به ما فرصت زندگي در اين دنيا را داده ولي بايد به جان هم بيفتيم ؟!! يكي از كاربران به دوم خردادي ها فحش داده (به ظاهر محترمانه)، با اينكه من نمي دانم دوم خردادي يعني چي ولي اين را مي دانم كه اگر آنها بد هم باشند امثال طرز تفكر اين كاربر كه فحش مي دهند به جاي صحبت كردن منطقي، صدبرابر بدتر هستند.در آخر مي خواهم از سريال مرد هزار چهره كمك بگيرم. در سكانس آخر بود كه گزارشگري از مردم درباره مرد هزار چهره سوال مي كرد، با اينكه مردم او را نمي شناختند قضاوت مي كردند. حال در مورد اين فيلم هم به همين صورت است. اكثر مردم اين فيلم را نديده اند ولي در موردش قضاوت مي كنند. اين فيلم بر عليه تفكرات حاكمان عربستان و طالبان و گروه هاي تروريستي حاضر در پاكستان بود.
▪ سلام من اين فيلم را ديده ام متاسفانه اقاي احتشام انچه خودش مي خواسته از فيلم برداشت كرده ايا ايات قران را خواندن و سپس نظريه القاعده را مطرح كردن و يا كاريكاتور موهن را پخش كردن و يا با نشان دادن امار مسلمانان اروپا و هلند طي سالهاي مختلف اينگونه القا كردن كه اسلام مي خواهد با زوراروپا را تسخير كند جزو فيلم نيست يا اقاي احتشام نديده اند مگر امام راحل نفرمودند اسلام دنيا را فتح خواهد كرد(البته با منطق صحيح نه شمشير)من تعجب ميكنم نويسنده اين مقاله و سايت بازتاب از مبرا كردن سازنده اين فيلم موهن كه استغفرالله قران را كتاب قتل ميداند و با دست صفحه قران را پاره ميكند چه سودي مي برند اگر چه شك ندارم هدف شما تطهير اين خبيث نيست اما از شما عزيزان ميخواهم هر كه هر چه نوشت چاپ نكنيد بخدا هر مسلماني بايد در مقابل سازنده اين فيلم فرياد بزند. لطفا نظر مرا منعكس كنيد.
▪ من اگر مسلمانم ايراد خود پويم نه عيب ديگران جويم .مطلب تون جز حق چيزي نبود
▪ در اين فيلم قسمتهايي هم مربوط به تندروي هاي نا بجا در ايران وجود دارد كه در اين نوشتار به آنها كمتر پرداخته شده و فقط به جهالت ديگران پرداخته شده است. آيا بهتر نيست بر اساس تاكيد دين مبين اسلام و توصيه هاي موكد پيامبر اعظم حضرت محمد (ص) بجاي صرف فكر، وقت و انرژي براي تقابل با ديگران ابتدا به اصلاح خودمان و جامعه خودمان بپردازيم؟
▪ واقعا اين بيت شعر رابايدبا آب طلا نوشت كه:اسلام به ذات خود ندارد عيبي-هرعيب كه هست از مسلماني ماست .آگرواقعا اسلام واقعي همانطوركه حضرت محمد(ص) در زمان جاهليتآن را براي مردم عرضه نمود.بيان شودو به آن عمل شود مردم كشور خودمانالگوي همه جهانيان خواهند بود وليمتاسفانه طوري كارهاي خود را كه نفعشخصي خودشان در آن ميباشد به اسم اسلام به مردم ارائه ميكنند كه چهره اسلام را درنظر جهانيان يك چهرهخشن و بي روح وغمبار نشان ميدهند.اللهم عجل لوليك فرج
▪ دست صاحب قلم اين نوشته را مي بوسم.حقا و انصافا كه حرف دل مسلمانان روشن فكر را زده است.چه بخواهيم قبول كنيم و چه نه،فيلم فتنه واقعيتي مشمئز كننده از رفتارهاي غيرانساني برخي انسان نماها مي باشد كه متاسفانه اسم اسلام ومسلماني را با خود يدك مي كشند.لذا محكوميت اين فيلم و اقداماتي نظير تجمع و تحصن تنها موجب مي شود كه مهر تاييدي بر دفاع از اين اعتقادات توحش گونه و غيرالهي باشد.
▪ متاسفم ازاين تحليل آبكي ياد كار معاويه افتادم كه گوشفند ميداد ميگفت تبليغ كنيد اين از كرم معاويه است وبلافاصله عده اي ديگر را ميفرستاد ميگفت بگيد علي گرفته برادر بزرگوار ما اگر گل وبلبل باشيم كه هستيم باز آنها كار خودشان را ميكنند آنقدر ضربه نشر اسلام در اروپا كاري است كهاينها از شدت درد چاره اي ندارند كه ازاين فيلمها بسازند واين آخرين حربه است راست گفت امام عزيز كه اسلام سنگرهاي كليدي جهان را فتح خواهد كرد همه ميدانيم كه وجدان بيدار منصفين دنيا توجه اي به اين فيلم ندارند وهميشه آتش زير خاكستر نميماند
▪ بهترين كار ، مقابله به مثل از طريق فيلم است ؛ مشابه همان كه خودتان در متن آورده ايد . نه قطع رابطه نفعي دارد نه تعصب و خشونت نشان دادن . اكنون دنيا را بايد با تعقل و تدبير و زيركي مخاطب قرار داد تا حرف حساب مسلمانان را بشنوند و بپذيرند
▪ مطالب فوق عين حقيقت است و بنده فكر ميكنم آنهايي كه متن بالا را قبول ندارند كوردل ونادان مي باشند و از نويسنده اين متن نهايت تشكر و قدرداني را دارم . اي كاش اين مسلمانان موقعي كه اعضاي القاعده و يا طالبان و غيره كه بنام اسلام تيشه به ريشه اسلام ميزدند علماي اسلام و تمامي مسامانان با اعتراض خود نشان ميدادند كه كارهاي اين افراد نادان مورد تائيد مسامانان نميباشد ولي اين در حالي حتي مسامانان يك بار هم به كار هاي اين افراد جاهل ضد اسلام اعتراضي نكرده اند بنابراين نتيجه اين ميشود كه مي بينيم و در صورتي كه تهيه كننده فيلم اعترتض نموده و يا حتي ايشان راتهديد كنيم كار خرابتر مي شود و حتي تهديد تهيه كننده فيلم از طرف مسلمانان نشان دهنده غير واقع بين بودن و تعصب بيجاي مسلمانان مي باشد .
▪ با سلام تا جهالت هست همين است ظلم و فقرفرهنگي در همه جاي جهان است اما چرا فقط رفتار گروهي كه وابستگي انها به ........فقط نشان داده ميشود .البته جواب دادن و فرهنگ سازي تنها با اعمال و رفتار شايسته امكان پذير است .
▪ اجراي حد در اسلام با وحشيگري هاي گروه سياسي طالبان نبايستي قاطي شود افكار التقاطي و ناقص غرب زده ها و حركات عوام فزيبانه انها نظير همزيستي با حيوانات نجس وكشتار وبه سلطه كشدن ميليون ها انسان بدرد دنيا طلبان مي خورد
▪ با سلاممن فيلم را نديده ام اما همانطور كه شما ذكر كرده ائيد باشد؛ واقعا" بايستي روشنفكران متعهد و متخصص بدعتها و عوامفريبهاي به نام اسلام را ضمن نمايش و نقد منصفانه چهره صلح و صفا و زيباي اسلام اصيل و حقيقي را به جهانيان نشان دهند وبه نظر من برخورد تخزيبي و خشن با اين فيلم و موضوعات مشابه نشان ضعف است بلكه با استدلال و منطق چهره حقيقي مسلماني را با عمل نشان بدهيم.
▪ اي آفرين به شما كه يكبار هم كه شده به جاي جارو جنجال و فرياد اي واي مصيبتا، بدون هيچ گونه تعصبي مسئله را ريشه يابي كرديد و متشكرم كه يكنفر منصف پيدا شد كه به جاي جو سازي و تحريك احساسات جامعه به ما بگوييد اين فيلم اصلا جريانش چي است. ما به شما افتخار مي كنيم.
▪ درجواب دوستي كه نويسنده را احمق خوانده است بايد گفت كه حقايق اسلام از ديد بسياري از مسلمانان همين است كه طالبان و وهابيون و امثال آنها اجرا ميكنند و فراتر از اين، تفاسير ديگر از اسلام را شرك و ارتداد مي دانند كه متاسفانه تعدادشان هم كم نيست و بهر حال خود را مسلمان واقعي ميدانند.
▪ البته بايد ميان آنچه واقعا در اسلام هست مانند اعدام در ملا عام و آنچه هيچ ريشه اي در اسلام ندارد مانند قمه زني كه از مسيحيان قفقاز وارد سده است تفكيك كرد.آنچه در متن اسلام است را بدون هراس دفاع كرد و در برابر آنچه به دروغ به اسلام نسبت ميدهند ايستاد.نبايد سريع مرعوب چگونگي تبليغ دشمنان شد چرا كه آنان نحوه نماز خواندن را هم به عنوان دولا راست شدن مسخره مي كنند پس نماز حماعت را تعطيل كنيم؟
▪ از 20 نفر كاربر فقط 2 نفر مخالفت كرده و متاسفانه باز هم فحاشي كرده اند و عناد ورزيده اند كه بايد بفهمند كه اروپاييها از حضور و ازدياد مسلمانان در اروپا بوحشت افتاده اند و بنوعي حق دارند نگران جامعه اشان باشند وبدانيم كه رسالت هر ديني بهتر زندگي كردن است نه ايجاد خشونت و وحشت كه بجاي جذب دفع كند اگر آن اقا فقط تصاوير خشونت را حتي بشيطنت نشان داده اينها اعمال مسلمانان افراطي است ما ايرانيها چرا آتش رفتار غلط طالبان و وهابي هارادامن بزنيم و بنوعي توجيه بكنيم و در نهايت نتيجه خشونت گل نيست نفرت است
▪ در غرب با اين رفتارهاي خشن اسلام گسترش نمي يابد برخي ها اين گونه فكر مي كنند كه در غرب به اسلام مي گرونداما اين گونه نيست اگر هم جمعيتشان گسترش يافته فقط بخاطر توليد مثل خودشان است
▪ بسم اللهبه نظر من در ايران هم تندروها وجود دارند و نمونه هاي بسيار بارز آن قتل هاي زنجيره اي، ماجراهاي كوي دانشگاه، ترور حجاريان و ... است. مشكل اصلي برداشت هاي غلط و نادرست از دين است كه همانطور كه علي(ع) در مورد خوارج گفت ناشي از جهل است. از ديدگاه روانشناسي آن كساني كه در برابر ديگران احساس ضعف و سستي مي كنند دست به خشونت مي زنند تا ضعف خود را جبران كنند، وضعيت فعلي ما در جهان اسلام نيز اين گونه است، ما توانايي دفاع از خود و كشورهايمان را در برابر هجوم غرب از دست داده ايم در نتيجه عده اي كه ظرفيت رواني پاييني دارند، دست به اعمال خشونت مي زنند.
▪ با ساخت و جمع آوري از عملكرد غربيانفيلمي با نام "پشت صحنه"تهيه و در اينترنت پخش شود.
▪ اسلام بي عيب و نقص است و فقط كارها و رفتارها و سوء استفاده بعضي از اسلام نماها كه حتي در كشور ما هم ديده ميشود مثل عدم برابري زن و مرد و چند تا زن گرفتن مرد كه اصل اسلام را نمي داند و چسبيده به فرع آن و خيلي از خانواده هاي ايراني بخاطر همين مسايل از هم پاشيده شده ، باعث ميشود كه ديگران در مورد اسلام اينگونه فكر كنند . عيب از خودمان است نه از دينمان .
▪ اين آقايوني كه مخالفت كردند، حتي يه بار متنو تا آخر خوندن؟
▪ شما نقد كرديد، چند تن از مخاطبين عزيز هم همدلي كردند، اما متاسفانه اونها دارند با هشياري اعتقادات خودشون رو در معرض ديد دنيا قرار ميدهند، و اگر دقت كرده باشيد طي چند سال گذشته موج اين حملات داره بيشتر ميشه و كم كم اين روند حتي در ذهن برخي كشورهاي مسلمان زشتي خودش رو از دست ميده، اين دقيقاً هدفي است كه با برنامه ريزي اجرا كردند.
▪ درجواب نفري كه گفتند نويسنده احمق به نظر ميرسدمي خواهم بگويم احمق كسي است كه بي آنكه فكر كنداظهار نظر مي كند اگر با نظر ات امثال شما مملكت اداره مي شد كه حكومت ما هم دست كمي از طالبان نداشت ولي شكر خدا هستند افراد آگاهي مثل جناب آقاي احتشام كه بااين گونه نقد هاي روشنگرانه توطئه هاي دشمنان دين واسلام عزيز را نقش بر آب مي كنند ومن لازم مي دانم كه از ايشان به خاطر اين روشنگري تشكر نمايم
▪ احسنت
▪ جانا سخن از زبان ما مي گوئي
▪ مطلبتون خيلي جامع بود و كاملا عاقلانه و به دور از هر گونه تعصب بي جا اين معضل را ريشه يابي كرده بود...
▪ ضربه اي كه مسلمانان با رفتارهاي غير منطقي وبه نام اسلام به اسلام وارد مي كنند هيچ دشمني وارد نمي كند حقيقا اسلام بيش از هر چيزي به صلح وبرادري ومحبت و----عنايت دارد اما رفتارهاي بعضي از مسلمانان بر عكس آن است با اين وضيعت نتيجه بهتر از اين نخواهد بود
▪ بالاخره يك نفر با عقل حرف زد نه از روي احساسات ... واي بر حال شما بي ...
▪ دراينكه اسلام برترين وكاملترين دين است وهر عيبي كه هست از نحوه مسلماني ماست شكي نيست.ولي بايد بدانيم دشمن علي الخصوص صهيونيست بيكار ننشست وبدنبال تخريب چهره دين است بخوبي دستان آلوده آنها پشت اين قضييه مشاهده ميشود وترس آنها از عالمگير شدن اسلام آنها رامجبور به اينگونه اعمال كرده است از اين رو رسالت روشنفكران ومتوليان امر سنگين تر وواقع بينيانه تر ديدن حقايق دين وپرهيز از دادن آتو به مخالفان بايد دردستور كار قرارگيرد.كاظمي
▪ hاگر اين فيلم ضد اسلامي نبود چه دليلي داشت كه احمدي نژاد را هم نشان دادند مگر او اين قتلها را مرتكب شده بود عاقل باشيم و بيدار. البته طرفدار احمدي نژاد نيشتم ولي خواستم كه مغرضانه بودن اين فيلم را يادآوري كنم
۱۳۸۷ فروردین ۱۹, دوشنبه
سيد محمد علي ابطحي : سياوش قميشي گوش ميكنم

بسيار آرام و خوش برخورد است. دفتر نسبت بزرگ او در خيابان ولي عصر تهران اين روزها تبديل به پايگاه مهمي براي گفت و گوي اديان شده. ساعت 12 يكي از روزهاي آخر سال با او قرار داشتم. با اتومبيل پرشياي مشكي رنگ خود وارد محوطه مركز گفت و گوي اديان شد و پس از احوالپرسي بسيار گرم گفت و گو را با او آغاز كردم. همين جا بگويم كه بخش هاي زيادي از اين گفت و گو واقعا غير قابل چاپ بود كه به تشخيص خودم (!) حذف كردم.
شما يك سري اعمال و رفتار داريد كه نمي شود آن را در قالب شخصيت يك روحاني تعريف كرد. كارهايي مي كنيد و فضايي به وجود مي آوريد كه باعث حمله به شما مي شود. اين سياست شماست يا خودتان اين طوري هستيد؟
نه والا سياست مان نيست. چه كسي دوست دارد كه فحش بشنود؟ ولي اگر اين چيزها هم نبود، جماعتي كه من مي شناسم بالاخره بهانه اي پيدا مي كردند كه فحش بدهند. چون خيلي از دوستان ما كه اين نوع رفتارهاي اجتماعي را هم ندارند از اين حملات بي نصيب نيستند. دعواهاي سياسي بدون اخلاق نهايتا به اين جاها كشيده مي شود.
- اين كه مي گويند شما خارج از ايران شلوار جين و تي شرت مي پوشيد درست است؟
شلوار جين خيلي به من نمي آيد و نمي پوشم. وقتي هم هوا گرم باشد تي شرت مي پوشم.
- پس تا به حال شلوار جين نپوشيده ايد؟
يادم نمي آيد... چون سايزم هم سايزي نيست كه بتوانم شلوار جين بپوشم. (مي خندد) شروع اين شايعات يك مبنايي داشت. آن موقع كه دعواها خيلي داغ بود، معمولا آن هايي كه كم مي آوردند، تهمت مي زدند.
- مگر شلوار جين پوشيدن تهمت است؟
نه ... به طور كلي اين جور حرف ها را مي گويم. آقايي كه يك وقتي خودش را سمبل هنرمند اسلامي معرفي مي كرد و خيلي هم بداخلاق بود در كيهان مقاله اي نوشت كه وقتي من در لبنان بودم، با شلوارك و پيراهن آستين كوتاه ديده شده ام و فيلمش هم موجود است. من يادم نمي آيد كه شلوارك داشته يا پوشيده باشم، آن هم در خيابان و جايي كه اين هنرمند خيلي عزيز بتواند فيلمبرداري كند. از اول معلوم است كه دروغ است. بعد اين را اضافه كردند كه كنار دريا اين اتفاق افتاده. البته اين مشخص است كه اگر بخواهم دريا بروم نه با عمامه مي روم و نه با عبا، بلكه با لباس شنا مي روم ولي چون درياي آن جا خيلي شلوغ بود هيچ وقت نرفتم.جالب اين بود كه چند تا از بچه هاي حزب الهي خيلي صاف و ساده پيش من آمدند و طلب حلاليت كردند. گفتم: چطور؟ گفتند: ما مطالبي درباره اين قضيه نوشتيم. آن آقا گفته بود كه مي خواهد فيلم را پخش كند. بعد آنها رفته بودند پيش ايشان و گفته بودند كه اين فيلم را بياوريد تا در مدرسه حجتيه پخش كنيم. چون خيلي مهم بود و او كه با آنها احساس همبستگي داشته، گفته بود كه من الكي گفتم و به آنها، به خاطر اين رفتار خيلي بر خورده بود.
- اصلا چطور شد كه شما روحاني شديد؟
من متولد بهمن 1338 هستم. اوايل نوجواني وارد سياست شدم. خانواده ام مذهبي و روحاني بود. دايي من آقاي هاشمي نژاد شخصيتي مبارز بود كه من خيلي تحت تاثير او بودم. اوج قضاياي دكتر شريعتي و كتاب هايش بود و راديوهاي خارجي در اوايل نوجواني خيلي روي ما تاثير داشت. وقتي وارد سياست شدم قبل از انقلاب به خاطر يك سخنراني 26-25 روز دستگير شدم كه خيلي در زندگي دوران جواني ام مهم بود.
- مهم ترين حرفي كه در آن سخنراني زديد و شما را بازداشت كردند چه بود؟
ماه رمضان سال 1356 بود، تازه اعلاميه هاي امام به شهر رودسر مي آمد. سخنراني هاي من هم در نوجواني داغ و جنجالي بود. يك اطلاعيه از مشهد آمده بود كه بچه ها آن را به من دادند. هيچ كس جرات نمي كرد آن را بخواند چون آن موقع اطلاعيه خواندن خيلي مهم بود. اواسط سخنراني اطلاعيه را خواندم. اواخر جلسه چراغ هاي سالن خاموش شد و پشت مسجد صداي تيراندازي آمد. من هم كه بچه بودم از ترس فرار كردم، اما آخر شب من را گرفتند.
- اگر آقاي هاشمي نژاد نبود شما الان كت و شلوار به تن مي كرديد؟
نه ... فكر نمي كنم چون خانواده پدرم هم روحاني هستند و خانوادگي راه فراري نداشتيم، همگي آخوند بوديم. ضمن اين كه هيچ وقت هم از داشتن لباس آخوندي احساس پشيماني نكردم.
- لباس ديگري را امتحان كرده ايد؟ يعني در مراسمي كت و شلوار پوشيده ايد؟
بله، خيلي وقت ها با لباس غير آخوندي بيرون رفتم. اين لباس كار و رسمي من است. چون نمي شود با اين لباس به خريد، سينما يا جاهاي مختلف ديگر رفت.اولين باري كه در جلسه رسمي سازمان ملل حضور پيدا كردم با هم فكري آقاي خاتمي كت و شلوار پوشيدم و جلوي دوربين هم نشستم. علت آن هم بحراني بودن فضا بود. مجاهدين خلق تظاهرات كرده بودند، برنامه ها خيلي سخت بود، اولين سفر آقاي خاتمي در اولين سال رياست جمهوري شان بود، خيلي دوندگي اين طرف و آن طرف داشت و چون همه برنامه ها دست من بود نمي شد با عبا و عمامه اين طرف و آن طرف دويد. ضمن اين كه آقاي خاتمي حفاظت خوب و محكمي داشت ما هم آخوند بوديم آن ها هم نمي فهميدند و ما را به جاي آقاي خاتمي... (خنده)البته يك بار برعكسش شد. در فرودگاه فرانسه يك گارد نظامي مفصلي چيده بودند، من بي هوا با يكي از دوستانم صحبت مي كردم و از در بيرون آمدم تا كمي هوا بخورم به محض آن كه بيرون آمدم گروه موزيكي كه براي آقاي خاتمي بايد مي زد فكر كرد آقاي خاتمي آمده و شروع كرد به موزيك زدن. من خيلي زود برگشتم سرجايم و آن ها هم خيلي تعجب كرده بودند و صداي موزيك قطع شد.
- حادثه سقوط تان از پله ها هم در فرانسه بود كه در بغل رييس جمهور افتاديد؟
نه در روسيه بود... دو تا آدم چاق بوديم يكي من و يكي آقاي صفري، پله ها كج بود و هر دو داشتيم با عجله حرف مي زديم و از پله ها پايين مي آمديم، نمي دانم چطور شد دوتايي كه دست هم را گرفته بوديم ليز خورديم، محافظ ها جلوي مان را گرفتند وگرنه مي توانستيم بزنيم زير پاي دوتا رييس جمهور و آنها را پايين بيندازيم.
- راستي مي خواهم از شما هم در مورد دست دادن آقاي خاتمي با آن خانم هاي خارجي بپرسم.
من در آن سفر نبودم.
- بعد يواشكي از آقاي خاتمي نپرسيديد كه قضيه چه بوده؟
چرا هم يواشكي پرسيدم هم غير يواشكي. آقاي خاتمي هم كه رسما تكذيب كرد.
- يعني اين فيلم واقعا ساختگي بود؟
من نتوانستم اين فيلم را بگيرم چون فيلتر بود. آقاي خاتمي خودش اين فيلم را ديده بود، يك جلسه اي داشت مثل اين چيزهايي كه بازسازي مي كنند مسير را رفت و گفت كه حالت دست من هميشه اين طوري است آن يكي هم زير عباست و از جلوي اين خانم كه رد مي شوم كات مي شود.
- آن موقع كه روزنامه هم ميهن هم انگشتر آقاي خاتمي را چاپ كرد كه در دستش بوده يا نه. من به اين بحث هايش كاري ندارم شما خصوصي از آقاي خاتمي در مورد اين فيلم پرسيديد، چه گفتند؟
بالاخره كه همه فيلم را تكذيب كردند من در اين چند وقت كمتر ديده بودم كه آقاي خاتمي از اين فضايي كه به وجود آوردند اين طور احساس ناراحتي بكند. ما- در اين نوع فضا- خيلي پوست كلفت شده بوديم. ولي آقاي خاتمي روحيه اش اين طور نبود. در حوزه شخصي اش قبلا كسي صحبتي نكرده بود، به همين دليل ماجرا ايشان را خيلي به هم ريخت.
- به نظر مي رسد آقاي خاتمي خيلي با شما صميمي است، پس چرا شما را از رياست دفترش عزل كرد؟
عزل نشدم. تا پايان دوره اول رياست جمهوري، رييس دفتر بودم و دوره دوم معاون حقوقي شدم.
- رييس دفتر خيلي به رييس جمهور نزديك تر است. چه اتفاقي افتاد كه شما از آقاي خاتمي دور شديد؟
چيز خاصي نبود، اما اگر آدم بخواهد اين پشت پرده ها را باز كند، فكر نكنم كار مجله شما به شماره بعدي برسد.دليل اين اتفاق هر چه باشد دوستي من و آقاي خاتمي هيچ وقت كم نشد.
- با آقاي خاتمي دعوا هم كرده ايد؟
بارها! حتي دعواهاي بدي هم پيش آمده ولي نيم ساعت بعد اصلا احساس نمي كردم كه درون من چيزي وجود دارد و آقاي خاتمي هم يادش نبود كه نيم ساعت پيش دعوا كرده.
- معمولا دعواي تان سر چه چيزهايي بود؟
خيلي چيزها! حتي در يك مورد آقاي خاتمي از دفترش بيرون آمد و گفت من شما را به دادگاه معرفي مي كنم. البته نمي دانم بايد بگويم يا نه؟! چون كيهان اين تكه را برمي دارد و مي نويسد كه آقاي خاتمي مي خواسته ابطحي را به دادگاه معرفي كند!
- حالا بگوييد.
موضوع، سفر فرانسه بود. يك عده نمي خواستند آقاي خاتمي به اين سفر برود اما ما سفر را بسته بوديم و در همه چيز مثل شام، مشروبات و ... توافق كرده بوديم. فرانسه هم كشوري است كه خيلي پروتكلي است و شراب هم خيلي براي شان مهم است، چون پيشينه تاريخي دارد. ما مي خواستيم مراسم را به عصرانه تبديل كنيم تا شراب حذف شود و اين هم مشكلات خودرش را داشت كه مراسم به اين شكل رسمي دربيايد. همه شرط ها را گذاشتيم و نسبت به اين كه در شانزليزه پرچم نزنند هم توافق كرديم. به اين دليل كه در هر بيست قدم اين امكان را به منافقين مي داديم كه ابراز وجود كنند و بخواهند پرچم آتش بزنند. نمي دانم چرا آقاي خاتمي فكر مي كرد كه پرچم نزدن در شانزليزه توهين آميز است و از توافق ما خيلي عصباني شد.
- اميدوار هستيد كه اصلاح طلب ها در انتخابات راي بياورند؟
در واقع دروازه هست اما ما بازيكن نداريم. بازيكنان آن طرف هم زيادند.
- كمي هم مظلوم نمايي مي كنيد. شايد رونالدو نداريد اما بازيكن داريد.
مهم نيست كه چند تا بازيكن داري، مهم تركيب است. مخصوصا كه ما تركيب شناخته شده اي هم نداريم.
- با تمام اين تفاسير، چند درصد اميد داريد كه اصلاح طلب ها راي بياورند؟
در اكثريت مجلس امكان رقابت وجود ندارد و اكثريت مجلس، از الان مشخص است.
- پس شما در كمال نااميدي پيشاپيش خودتان را بازنده بازي مي دانيد.
بازنده بازي نمي دانيم. تا وقتي كه بازي كنيم، خود را برنده مي دانيم. ولي امكان بازي وجود ندارد و اين از اعداد و ارقام اعلام شده هم مشخص است.
- به نظرتان آقاي كروبي دوست داشتني تر است يا آقاي خاتمي؟
اگر اين امكان وجود داشت كه اين دو را در هم ادغام كنند خيلي تركيب خوبي مي شد!
- چه خصوصياتي از آن ها بايد در اين تركيب جديد باشد؟
مثلا اگر همين بحث تاييد صلاحيت ها باشد، آقاي كروبي چند پرونده را به شوراي نگهبان مي برد و مي گويد كه آقا اين ها آدم هاي خوبي هستند، تاييد كنيد! ولي آقاي خاتمي اين طور نيست. مي رود و يك گفتمان در مورد حقوق انسان باز مي كند و اين كه مشروعيت نظام از مردم است و از اين نوع بحث ها. آقاي خاتمي باورش نمي شد كه در سطوح سياسي كسي دروغ بگويد ولي آقاي كروبي متوجه مي شد و متناسب با آن عكس العمل نشان مي داد!
- من شنيدم كه شما آدم sms بازي هم هستيد. يعني به آدم هاي سياسي sms مي دهيد و sms مي گيريد. درست است؟
الزاما نه با آدم هاي سياسي.
- آخرين sms كه آقاي خاتمي براي شما فرستاد، چه بود؟
آقاي خاتمي اصلا آدم موبايل بازي نيست فكر نكنم تا به حال sms داده باشد.
- يعني اصلا موبايل دست نگرفته اند؟
يكي دوبار ديدم كه به مناسبت هاي خاص با موبايل صحبت كرده كه فكر نكنم موبايل خودش هم بوده باشد.
- يعني آقاي خاتمي موبايل ندارد؟
اوايل كه موبايل آمده بود يكي به ايشان دادند ولي اساسا آقاي خاتمي آدم تلفني نيست.
- يعني حضوري كارهايش را انجام مي دهد.
بله. مثلا گاهي با او كار داشتم، تلفن مي كردم و مي گفتم. مي گفت: خوب بلندشو بيا اينجا ببينم چه مي گويي.
- از بين سياسيون بيشتر چه كسي به شما sms مي زند؟
از بين سياسيون بيشتر من براي ديگران sms مي زنم.
- آخرين sms كه گرفتيد و براي بقيه فرستاديد را براي ما بگوييد.
(مي خندد) در رسانه هاي جمعي حرف هاي غيراخلاقي زدن درست نيست!
- چه چيزي از بچگي هاي تان يادتان هست؟ كارتون محبوب شما كدام بود؟
زورو را دوست داشتم و تنسي تاكسي دو!
- ظاهرا قرار بود يك فيلم بسازيد اما بعد دروغ سيزده شد. ماجرا پي بود؟
نه بابا دروغ بود. من در جاده شمال پشت فرمان بودم، يك سري از بچه ها به من زنگ زدند كه ما مي خواهيم براي شما دروغ سيزده درست كنيم. شما خيلي عصباني مي شويد؟ گفتم نه. در ذهن شان بود كه من يك تغار ماست را در محله مان شكسته ام. گفتم كه اين يك چيز سبكي است. همان جا به ذهنم زد كه دارم يك فيلم مي سازم. در اوج جريان ده نمكي بود. گفتند كه اسمش را مي گذاريم تغار شكسته.در همان حال كه رانندگي مي كردم گفتم قشنگ نيست اگر مي خواهيد به من نسبت بدهيد يك چيز سياسي بگوييد، مثلا خواب بي موقع. گفتم اسم آقاي كروبي هم مي آيد و فيلم ساختن من جالب مي شود اصلا فكر نمي كردم خبر اين سايت كه مشهور هم نبود اين قدر بپيچد. تلويزيون هم در اخبار بيست و سي اعلام كرده بود. بعد خانمم آمد و گفت كه دختري خيلي اصرار كرده كه در فيلم من بازي كند و بعد خانم حكمت زنگ زد كه اگر كمكي خواستم به او بگويم!
- حالا اگر قرار باشد واقعا فيلم بسازيد از كدام بازيگرها استفاده مي كنيد؟
من از بچگي با رضا كيانيان دوست بودم و هنوز هم گاهي پيش من مي آيد و روابط خانوادگي داريم، من هم نوع كار، خانواده و خودش را خيلي دوست دارم.يكي ديگر هم لابد گلزار است. البته شوخي كردم. بازي رضا عطاران را خيلي دوست دارم. خانم معتمدآريا و البته هستي! من هم كه هم سن آقاي نصيريان هستم!
- راستي گفتيد ده نمكي، شما اخراجي ها را ديديد؟
بله ... من فكر مي كنم كه دوربين را جلوي بچه هاي با استعداد هنرپيشه گذاشته بودند و آن ها جوك هاي قديمي دوران جنگ را نقل مي كردند و در مونتاژ يك جوري اين ها را به هم وصل كرده بودند.
- يعني به نظر شما فيلم نبوده؟!
بد نبود... من خيلي معتقد به فيلم هاي فلسفي نيستم. شايد آدم به سينما برود و بخندد. اتفاقا اين فيلم را در اكران خصوصي در اريكه ايرانيان ديديم كه همه در آن حضور داشتند. من و آقاي تاج زاده با هم رفته بوديم.
- نظرتان در مورد خود مسعود ده نمكي چيست؟
مسعود ده نمكي يك تاريخچه است. يعني مسيري است كه بايد خيلي از آدم هاي ديگر هم اين راه را طي بكنند و مي كنند. آدمي كه از آتش زدن سينما برسد به ساختن فيلم نشان مي دهد حقيقتي در وجودش بوده كه او را به اين سمت كشانده است.
- داريوش مهرجويي چي؟
فيلم هايش خيلي سنگين و باوقار است. خودشان را تا به حال نديده ام اما احساس مي كنم يه كمي بد اخلاق باشد!
- بگذريم، اگه خيلي پول داشته باشيد چه ماشيني سوار مي شويد؟
من اگر پول زيادي داشته باشم فكر نمي كنم ماشيني بيشتر از همين پژو پرشيا كه سوار مي شوم بخرم. تعجب مي كنم بعضي ها سرمايه شان را روي ماشين مي گذارند! مگر آن كه عشق ماشين باشند. چون خيابان و جاده هاي ايران بيشتر از پژو جواب نمي دهد.
- ماشين شما سيستم صوتي قوي دارد؟
از اين اكو و اين ها نه ... در حدي كه داخل ماشين بشنويم بله.
- موسيقي گوش مي كنيد يا راديو؟
بيشتر وقت ها موسيقي گوش مي كنم.
- چه موسيقي گوش مي كنيد؟
موسيقي با كلام را خيلي دوست دارم.
- صداي چه خواننده هايي را گوش مي كنيد؟
هر كسي كه ترانه خوب بخواند. گاهي كلام در موسيقي پاپ به هم ريخته مي شود، به خصوص در موسيقي هاي سال هاي اخير. من معتقدم كه كلام موسيقي بايد قشنگ باشد اما گاهي بد به ادبيات لگد مي زند.
- خواننده هاي امروزي را مي گوييد، مثل كساني كه رپ مي خوانند؟
بله ... "تف به مرامت عوضي" بامزه است ولي عمر كوتاهي دارد. در بين خواننده هايي كه اين شعرها را مي خواندند شما توجه كنيد مي بينيد كه عمر شعرهاي قميشي خيلي بيشتر از بقيه است چون موسيقي اش باوقارتر است.
- پس شما در ماشين تان سياوش قميشي گوش مي كنيد؟
بله.
- از خواننده هايي كه ما بتوانيم چاپ كنيم كدام را گوش مي كنيد؟
يعني قميشي را نمي توانيد چاپ كنيد؟ فكر نمي كنم. من فكر مي كنم سر قميشي داريم خيلي اشتباه مي كنيم، چون خواننده اي است كه نه تا به حال چيز بدي خوانده و نه صدايش خلاف شرع است، بعد يك سري آدم هاي دسته دوم و سوم كه تقليد مي كنند را مي آوريم و به عنوان صداي موسيقي مطرح شان مي كنيم در حالي كه خود قميشي مي تواند در ايران برنامه داشته باشد و كنسرت بگذارد و به كسي هم آسيبي نمي رساند. من اين طوري اعتقاد دارم.
- يعني اگر روزي سياوش قميشي بخواهد در ايران كنسرت بگذارد و شما كاري از دست تان بربيايد برايش انجام مي دهيد؟
حتما انجام مي دهم. چون معتقدم كه اشكال شرعي ندارد و شعرهايش پرمحتواست. واقعا شعري كه راجع به جنگ (ترانه يغما گلرويي) مي خواند خيلي خوب است.من به اين دليل بحث سياوش قميشي را مطرح كردم كه نام بعضي خواننده ها در ذهن افراد تداعي كننده ابتذال نيست. حتي در مقايسه با خواننده هايي كه در داخل ايران مي خوانند. خيلي خوب است كه زمينه هايي براي شان فراهم شود.
- عجب! ... ترجيح مي دهم بحث را عوض كنم... شما هر شب خودتان وبلاگ تان را به روز مي كنيد؟
بله... الان 4 سال و سه ماه و 4 روز است كه اين وبلاگ را به روز مي كنم. خيلي كار سختي است. نوشتن آن سخت نيست بلكه سوژه يابي سخت است. درباره يك سوژه مي نويسي، بعد آقاي خاتمي يك چيزي در مورد آن مي گويد. اين اواخر مي خواستم مطلبي درباره آقاي بورقاني بنويسم، نوشتم "تپل ترين شخصيت سياسي كه من تا به حال ديده ام" بعد آن را حذف كردم و تپل ترين را كردم "بي خشن ترين شخصيت سياسي كه من تا به حال ديده ام". اين تپل ترين در قسمت مطلب ته تيتر جا ماند و سريع فرستادم روي وبلاگم. فردايش آقاي خاتمي به من گفتند كه اين تپل ترين تعبير بدي است. يعني اين قدر آدم بايد در جمله بندي دقت كند.
- چه ساعتي وبلاگ تان را به روز مي كنيد؟
بين ساعت چهار و نيم تا پنج آن را به روز مي كنم و يا در آن عكس مي زنم.
- با همين موبايل عكس مي گيريد؟
گاهي با اين موبايل عكس مي گيرم و گاهي هم با يك دوربين از اين ديجيتال ها كه در جيبم دارم.
- ما دو صفحه به نام لنز داريم كه فقط عكس چاپ مي كنيم مي خواهيد اين شماره از عكس هاي شما در آن استفاده كنيم؟
بله موافقم.
- خانه تكاني را شروع كرده ايد؟
نه چون خيلي درگير مرگ و مير بوديم. همسر شهيد هاشمي نژاد كه عمه ام هم بود فوت كرد و رفتيم مشهد. برگشتيم تهران آقاي توسلي فوت كرد. من و دختر كوچكم چهارشنبه از مشهد برگشتيم، همسرم در مشهد مانده بود. آقاي توسلي به خانه ما آمد و تا ساعت 12 بحث كرديم. آقاي موسوي لاري هم آمد. آقاي توسلي همين سخنراني آخرش را براي ما خواند. سخنراني مفصلي بود. خدا رحمتش كند...
- حالا اگر خانه تكاني شروع شد، كمك مي كنيد؟
دخترهام شروع كردند. يك خانمي هم در اين ايام به كمك ما مي آمد. وقتي ديد ما گرفتاريم به خانه دخترهايم رفته و كار آن ها را شروع كرده. هنوز نوبت خانه تكاني ما نشده.
- بالاخره كمك مي كنيد يا نه؟
مي ترسم بيفتم! بيشتر بخش هاي الكترونيك اش مثل جابه جايي تلويزيون! (خنده)
- پس جابه جايي تلويزيون جزو بخش الكترونيك است؟
بله ديگر... جابه جايي وايرلس، فيش ها و .... (خنده)
- من چند تا اسم عرض مي كنم شما نظرتان را بفرماييد.
خواهش مي كنم.
- دكتر احمدي نژاد
بيشتر از آن چيز كه هست تلاش مي كند معروف باشد. ضمن اين كه آقاي احمدي نژاد خيلي خوب مي توانست از فرصتي كه به دست آورده استفاده كند.
- اگر آقاي احمدي نژاد از شما دعوت كند كه وزير ايشان بشويد، كدام يك از وزارتخانه ها را انتخاب مي كنيد؟
ايشان دعوت نمي كند.
- حالا شما فرض كنيد كه دعوت تان كرده است.
در آن صورت من قبول نمي كنم.
- سيد محمد خاتمي
مهم ترين كاري كه كرد اين بود كه مردم را با حقوق خودشان آشنا كرد. حالا حتي اگر حقوق مردم به آن ها داده نشود مي دانند كه حقوق شان چيست.
- آقاي كروبي
ضمن اينكه از ناحيه گردن خيلي تواضع دارند ولي براي مشكلات جريان اصلاح طلب خيلي زحمت كشيده ه نمي توان آن را ناديده گرفت البته اين زحمت همراه با شجاعتي است كه از قبل از انقلاب در وجودش مانده است.
- حداد عادل
قبل از آن كه مزه اين جور رياست هاي عاليه را بكشد خيلي نيروي خوبي براي ايران بود. فرهنگ و زبان و ادبيات و مسايل فرهنگي كشور را خيلي خوب پاس مي داشت. كاش مي توانست كه يك آدم فرهنگي باقي بماند.
- آقاي عماد افروغ
با ايشان خيلي آشنا نيستم. يكي دو بار هم صحبت هاي شان را شنيده ام كه چيزي نفهميدم.
- آقاي ضرغامي
آدم خوبي است كه به تلويزيون توجه دارد و در سينما هم كه بود اين گونه بود. آقاي لاريجاني از پنجره راديو و تلويزيون به سياست كار داشت اما آقاي ضرغامي به تلويزيون و راديو به عنوان ديده شدن و شنيده شدن توجه دارد كه اين نكته مثبتي است. حتي اگر اختلافات سياسي خيلي شديد هم با هم داشته باشيم.
- نيكي كريمي
نيكي و پرسش؟!
- محسن مخملباف
محسن مخملباف گم شده. يعني هم از نظر فيزيكال گم شده و هم از نظر هنري. من يك مدتي با ايشان دوست بودم اگر پيدا شود و خودش را هم پيدا كند، شخصيت نادري است براي وادي هنر.
- جرج دبيلو بوش
اون هم آبرويي براي كشور خودش باقي نگذاشت.
- هاشمي رفسنجاني
نمي دانم در ذهن شان ثروت مهم تر است يا قدرت!
- مير حسين موسوي
آدم دوست داشتني است ولي كاش اين امكان را مي داد كه از وجودش براي كشور بيشتر استفاده شود.
- ممنونم، خسته نباشيد.
۱۳۸۷ فروردین ۱۶, جمعه
خدايا اين شهر چقدر به نظرم آشناست!!!!!!!!م آشناست!!!!!!!!

-شهر هرتشهر هرت جايي ست كه رنگهاي رنگين كمان مكروهند و رنگ سياه مستحب...شهر هرت جايي ست كه اول ازدواج مي كنند بعد همديگر را مي شناسند... شهر هرت جايي ست كه همه بدند مگر اينكه خلافش ثابت بشه...شهر هرت جايي ست كه دوستت بعد از شنيدن حرفات ميگه كه دوباره لاف زدي؟...شهر هرت جايي ست كه بهشتش زير پاي مادراني ست كه حقي از زندگي و فرزندو همسر ندارند...شهر هرت جايي ست كه درختان علل اصلي ترافيكند و بريده مي شوند تا ماشين ها راحتتر برانند...شهر هرت جايي ست كه كودكان زاده ميشوند تا عقده هاي پدر مادرشان را درمان كنند...شهر هرت جايي ست كه شوهرها انگشتر الماس براي زنانشان مي گيرند ولي حوصله ي 5 دقيقه قدم زدن با همسرانشان را نداند... شهر هرت جايي ست كه همه با هم مساويند و بعضي ها مساويتر...شهر هرت جايي ست كه با ميلياردها پول و بعد از چندين ماه فقط مي توان براي مردم مصيبت زده چند چادر بر پا كرد... شهر هرت جايي ست كه خنده عقل را زايل مي كند...شهر هرت جايي ست كه مردم سوار تاكسي مي شن زود برسن سر كار كار كنند تا بتونند پول تاكسي شون رو در بيارند...شهر هرت جايي ست كه گريه محترم و خنده محكومه...شهر هرت جايي ست كه وقتي ميري مدرسه كيفت رو ميگردند مبادا آينه داشته باشي...شهر هرت جايي ست كه دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه ابلهانه مزخرف و ...است...شهر هرت جايي ست كه وقتي از يه دختر مي پرسن مي خواي با اين آقا زندگي كني جواب ميده نمي دونم هر چي بابام بگهشهر هرت جايي ست كه وقتي مي خواي ازدواج كني 500 نفر رو بايد دعوت كني شام بدي تا بعدن پشت سرت كلي از بدي و زشتي و نفهمي و بي كلاسيت حرف بزنن...شهر هرت جايي ست كه نميشه رفت رو پشت بومش مگر اينكه از يه طرفش بيافتي پايين... شهر هرت جايي ست كه.......خدايا اين شهر چقدر به نظرم آشناست!!!!!!!!م آشناست!!!!!!!!
مرتد کیست ...و تکلیفش چیست

از ایشان سوالاتی در این مورد پرسیده شده و نظراتشان ظاهرا در رساله ایی كه دارند اینگونه بیان شده:
اهل كتاب هم، كافر و نجس اند.
س- مراد از اهل كتاب چه كسانى هستند؟
ج. منظور يهود و نصارى و مجوس هستند.
س- نظر اسلام را درباره ارمنى، مسيحى، كليمى، يهودى و زرتشتى بفرماييد.
ج. همه كافر بوده و نجس هستند.
س - ارامنه اى كه در ايران زندگى مى كنند، چه حكمى دارند؟
ج. در حكم با ساير كافران يكسان مى باشند.
ارتباط با مسيحيان
س -. حكم دست دادن با مسيحيان چيست؟
ج. مثل ساير كفّار هستند.
معاشرت با اهل كتاب
س- آيا مى توان با اهل كتاب معاشرت داشت و از طعام آن ها استفاده كرد؟
ج. آن ها كافر و نجس هستند.
س - چرا كسانى كه از دين اسلام خارج اند، نجس هستند؛ با اين كه مى بينيم بهداشت و نظافت را رعايت مى كنند؟
ج. نجاست كفّار ذاتى است و با رعايت بهداشت و نظافت ظاهرى متفاوت است.
فرقه ى بهاييت
س -. معاشرت، غذا خوردن و رفت و آمد با فرقه بهاييّت چه حكمى دارد؟
ج. آن ها كافر و نجس هستند.
اهل حق
س - . اهل حقّ يا على اللهى ها پاك اند يا نجس؟
ج. نجس اند.
مرتدّ كيست؟
س - مرتد به چه كسى مى گويند و آيا اگر فرد مسلمانى بخواهد به يكى از اديان پيامبران اولوالعزم بپيوندد، مرتد محسوب مى شود؟
ج. بله مرتد مى شود، در اين رابطه به مسأله ۱۹۴۶ رساله رجوع شود.
انتخاب دينى ديگر
س -. مسلمانى كه به دين ديگر بپيوندد، حكم دين در مورد او چيست و از لحاظ اخروى چه سرنوشتى دارد؟
ج. حكم او مرتد فطرى است كه وجوب قتل و جدا شدن زوجه اش و تقسيم مالش بين ورثه از جمله احكام مرتد فطرى است و در آخرت نيز اهل عذاب است.
۱۳۸۷ فروردین ۱۱, یکشنبه
یادم تو را فراموش ٬ زمزمه های بچه گانه من !

یادم تو را فراموش ٬ زمزمه های بچه گانه من !
اولی:
کلاغ !جمعیت : پر!اولی:گنجیشک؟جمعیت : پر!اولی : عقاب؟جمعیت : پر! اولی : بدی
و دروغ؟دومی: پر!جمعیت : بدی که پر نداره / خودش خبر نداره !(دو دقیقه بعد ):جمعیت
: تاپ تاپ خمیر ...شیشه پر پنیر٬ دست کی بالا ؟دومی به گوشه ای میرود با یه عالمه
سوال و جمعیت ادامه میدهد:اولی : محبت از تو دلای آدما ؟جمعیت : پر!اولی :
صداقت ؟............
خداوندا...
لعنت...

گفتم: «لعنت بر شيطان»! لبخند زد.پرسيدم: «چرا مي خندي؟»پاسخ داد:«از
حماقت تو خنده ام مي گيرد»پرسيدم: «مگر چه كرده ام؟»گفت: «مرا لعنت مي كني در حالي
كه هيچ بدي در حق تو نكرده ام»با تعجب پرسيدم: «پس چرا زمين مي خورم؟!»جواب داد:
«نفس تو مانند اسبي است كه آن را رام نكرده اي. نفس تو هنوز وحشي است؛ تو را زمين
مي زند.»پرسيدم: «پس تو چه كاره اي؟»پاسخ داد: «هر وقت سواري آموختي، براي رم دادن
اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواري بياموز. در ضمن اين قدر مرا لعنت نكن!»گفتم: «پس
حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام كنم؟»در حاليكه دور مي شد گفت: «من پيامبر
نيستم جوان ...!
لا لا لا لا نخواب دنيا خسيسه
امام علي(ع) در دو كلمه عقل را تفسير كردهاند:

کدام رفتار نشانه خردمندي و كداميك نشانه آشفتگي است؟ خرد سياسي چه نسبتي با بحران دارد؟ درباره خرد بسيار شنيدهايم. حماسه ملي ما، شاهنامه فردوسي بيش از هزار سال پيش با ستايش خرد آغاز شده است. مهمترين كتاب روايي ما، اصول كافي با باب العقلوالجهل آغاز ميشود. در اوج ديگري امام علي(ع) در نهجالبلاغه كه يك كتاب خردورزي سياسي و اجتماعي است درباره عقل تعبيري دارد كه به گمانم اين روزها بيش از هميشه به چنين تفسيري نياز داريم. امام علي(ع) در دو كلمه عقل را تفسير كردهاند: عقل نگهداري و نگاهباني از تجربههاست.) تجربه آسان و ارزان به دست نميآيد. بهويژه در عرصه ملي و نيز بينالمللي. فرش ايراني را گاه به عنوان نماد ظرافت، زيبايي و انسجام ذهن و انديشه ايراني معرفي ميكنند. اين فرش از گذرگاههاي بسياري عبور كرده تا از فرش پازيريك به قالي اصفهان و تبريز و ساروق رسيده است. ما ملتي هستيم كه شطرنج را به عنوان يكي از زيباترين بازيهاي فكري آفريدهايم و به جهان تقديم كردهايم. پشت سر آفرينش شطرنج، بيش از هزار سال ذوق و انديشه نهفته است. در اقتصاد كلمه، ميراث شگفتانگيزي داريم. رباعيات خيام نشانه دقتي افسانهاي در تراش واژهها و سرشاري واژه از معناست... با چنين ميراثي و نيز با تجربه نزديك به سه دهه كه از آغاز انقلاب ميگذرد. گويي ميخواهيم همه چيز را از نو تجربه كنيم. دولت جديد اگر با همين فرمان كه تا به حال آمده است در اقتصاد و سياست خارجي، همينگونه برود و رئيس دولت هم اصلا نگران نباشد كدام آينده پيش روي ما خواهد بود؟ در اين مقاله ميخواهم به نمونهاي اشاره كنم؛ قضيه هولوكاست. گزارش جلسهاي كه در سازمان ملل درباره هولوكاست بحث شده بود را ميخواندم، از 192 كشور جهان تنها ايران به قطعنامه راي مخالف داده بود. در تاريخ سازمان ملل هيچگاه اسرائيل چنين فرصت تبليغاتي مناسبي پيدا نكرده بود. نكته جالب سخنان نمايندگان كشورهاي مختلف و غيبت ايران در مذاكرات بود. نماينده مصر و ونزوئلا و مالزي و اندونزي و... سخن گفتهاند و هريك ملاحظه خود را مطرح كردهاند. مثلا نماينده ونزوئلا با تاييد فاجعه كشتار يهوديان ميگويد چرا از كشتار ژاپنيها در هيروشيما و ناكازاكي سخن گفته نميشود؟ نماينده مصر همين موضع را درباره كشتار مسلمانان بوسني و كوزوو مطرح ميكند. واقعيت آن است كه كشتار يهوديان به عنوان يك جنايت انساني اتفاق افتاده است اما طرح اين موضوع و برگزاري كنفرانس، يك فرصت تبليغاتي بينظير براي اسرائيل فراهم كرد. پس از حمله اسرائيل به لبنان و شكست ارتش اسرائيل، هولوكاست به عنوان يك فرصت در اختيار اسرائيل قرار گرفت تا وجههاي مظلومانه به خود بگيرد. آقاي لاريجاني در مونيخ و آقاي ولايتي در مسكو كوشيدهاند حتيالمقدور از تاثير منفي طرح هولوكاست و برگزاري كنفرانس بكاهند. گرچه، كم و بيش آن داستان تاثير خود را داشته است اما براي استفاده از تجربه و دانش آناني كه مسائل بينالملل را ميدانند هيچگاه دير نيست. ملتي كه شطرنج را 1500 سال پيش اختراع كرده دريغ است مسوولانش به حركتي دست بزنند كه گويي دو حركت بعد را نميتوانند پيشبيني كنند. حرفها و حركتهاي احساسي و هيجانزده در اقتصاد، بحران اقتصادي ميآفريند و در قلمروي سياست خارجي، بحران امنيتي. كشوري كه پرونده بسيار حساس و سرنوشتساز هستهاي را در پيش دارد مثل كسي است كه يك گلدان قيمتي عتيقه را در آغوش گرفته و ميخواهد از گردنهاي بگذرد. چنين كسي كه نميتواند با آزمون و خطا گام بردارد بايد ببيند در اين راه چه كساني آشنايي بيشتري دارند و ميتوانند در اين لحظات تعيينكننده، دشواري را آسان كنند. اگر او را دشنام هم بدهند نبايد لحظهاي از گلدان سراميكش غافل شود. به قول سنايي: به هر چه از راه واماني/ چه كفر آن نام و چه ايمان سفر دكتر ولايتي اين پيام را به همراه داشت كه جمهوري اسلامي براي پرونده هستهاي و امنيت منطقهاي خود از جايگاهي بالاتر از دولت و وزارت خارجه به مساله نگاه ميكند. دولتها ميآيند و ميروند و فراموش ميشوند لكن اگر بحراني آفريده شد دامن همه را ميگيرد و اثري درازمدت و گاه جبرانناپذير برجاي ميگذارد. در قرن نوزدهم ما به عنوان يك كشور، تقريبا از همه سو تراش خورديم؛ كوچك شديم. جنگهاي بيفرجام با روسيه، بيتدبيري در مرزهاي شرقي توسط دولتهاي وقت و تقديرگرايي به شيوه شاه سلطان حسين، كشور را با بحرانهاي شكننده روبهرو كرد. آمريكاييها كه به دليل جغرافيايي اساساً بحران امنيتي در كشورشان متصور نيست وقتي با دشواري روبهرو ميشوند بهسرعت از همه ظرفيت كشور براي گذار از بحران استفاده ميكنند و كميتههاي دوحزبي تشكيل ميدهند. تجربه به آنها آموخته است كه در چنان مواقعي نيازمند استفاده از همه ظرفيتشان هستند. حتي اگر كسي نگران هم نباشد استفاده از همه ظرفيتها در شرايط امروز ما پسنديده است تا سياست ما شباهتي به شطرنج و فرش و رباعيمان پيدا كند
قبله من

قبله من
ای قبله من خاک در خانه تو
بی منت می مستم ز پيمانه تو
ای قبله من خاک در خانه تو
در دام توام بی منت دانه تو
من خسته وبيمارم
درمان منی
شور شعر وآوازی در جان منی
ای تو هوای هر نفس
عشق تو می وزرم و بس
دل کنده ام از همه کس
پناه من تويی و بس
تا در دل تو زنده ام
از عالمی دل کنده ام
در خود رها گشتن خوش است
در تو فنا گشتن خوش است
ای قبله من خاک در خانه تو
در دام توام بی منت دانه تو
تويی تويی بهانه ام
شاعر هر ترانه ام
شعله شوريدگی ام
تويی تويی زبانه ام
تو زخمه ساز منی
صدای آواز منی
رمز من و راز منی
بر جان من آتش بزن
ای عشق من ای عشق من
بايد تو باشی آتشم تا تن در اين آتش کشم
من تو شوم تو قصه ها
تا غم بسوزاند مرا
بی مرگی از تو مردن است
اين معنی عشق من است
ای قبله من خاک در خانه تو
در دام توام بی منت دانه تو
قاچاق زنان؛ پديده شوم دنياى امروز

قاچاق زنان؛ پديده شوم دنياى امروز
تاريخچه قاچاق زنان
از ابتداى دهه 1990 ميلادى، بهويژه پس از فروپاشى اتحاد جماهيرشوروى و بلوك شرق، مسأله قاچاق زنان در سطح جهانى ابعادگستردهاى يافت، به طورى كه امروزه تمام كشورهاى اروپايى،آمريكايى و ژاپن، در امر واردات زن به صورت كالا و كارگر جنسىفعاليت دارند. در آلمان ده هزار زن اهل كشورهاى چك، لهستان وبلغارستان، برخلاف ميل خود در كلوپها و ميخانهها كار مىكنند. درآسياى جنوب شرقى دست كم يك ميليون نفر كودك زير پانزده سال ازراه فحشاء ارتزاق مىكنند. براساس برآوردهاى كميسيون اروپا، سالانه500 هزار زن و كودك به اروپاى غربى قاچاق مىشوند. متأسفانه درسالهاى اخير اخبار ناگوارى از قاچاق دختران ايرانى به كشور پاكستانو كشورهاى حاشيه خليج فارس گزارش مىشود. بهطورنمونه، روزنامهمشرق چاپ بلوچستان پاكستان نوشت: »در هر ماه 45 دختر كم سنايرانى، به پاكستان قاچاق مىشوند كه از آنها براى فساد اخلاقىاستفاده مىشود. آنان در كراچى به فروش مىرسند. در قاچاق ايندختران، گروه بزرگى دست دارند كه پس از اغفال دختران ايرانى،آنها را به فروش مىرسانند. اكنون خريد و فروش دختران ايرانىدر كراچى به اوج خود رسيده است. در كشورهاى حاشيه خليجفارس، هنگامى كه خانوادهاى به دنبال زن پيشخدمتى مىگردد يامردى، زن صيغهاى و غير عرب مىخواهد، به آدمهايى كه دربرآوردن اين نيازها شناخته شدهاند، رجوع مىكند. آنها ابتدامبلغى را به عنوان پيش پرداخت مطالبه مىكنند و بعد از يك هفته،آنچه را سفارششده، تحويل مىدهند. در حال حاضر اگر قاچاقانسان رونق بيشترى از مواد مخدر و اسلحه نداشته باشد، كمرونقتر از آن نيست«.
ادبيات موضوع
مفهوم قاچاق زنان پديدهاى بسيار گسترده و جهانى است. اكنون ايننوع قاچاق شامل مبادله افراد جهت كار در كارگاههاى سخت، كارخانگى يا كشاورزى، ازدواجهاى اجبارى يا فريبانگيز به صورت پستىو سفارشى و خريد و فروش زنان براى روسپىخانهها و كلوپهاى رقصبرهنه مىباشد. مجمع عمومى سازمان ملل متحد در سال 1994قاچاق زنان را چنين تعريف مىكند: »انتقال غيرقانونى و مخفيانهاشخاص در عرض مرزهاى ملى، عمدتاً از سوى كشورهاى درحال توسعه و كشورهاى داراى اقتصاد در حال گذار، با هدف نهايىواداشتن زنان و دختران به وضعيتهاى بهرهكشانه و ستمگرانه ازلحاظ جنسى و اقتصادى، به منظور سود بكارگيرندگان، قاچاقچيانو سنديكاهاى جنايتكار و نيز ديگر فعاليتهاى مرتبط با قاچاق،نظير كار خانگى و اجبارى، ازدواج دروغين، استخدام مخفيانه وفرزند خواندگى دروغين«. سازمان غير حكومتى ائتلاف جهانى عليهقاچاق زنان نيز اين پديده را چنين تعريف مىكند: »همه اعمالمتضمن بكارگيرى و يا حمل و نقل يك زن در درون و در عرضمرزهاى ملى براى كار يا خدمات به وسيله خشونت يا تهديدخشونت، سوءاستفاده از اقتدار يا موقعيت مسلط، اسارت، مفهومقاچاق زنان، وام، فريب يا ديگر اشكال تحميل«.
در ماده سوم پروتكل پيشگيرى، سركوب و مجازات قاچاق اشخاصبهويژه زنان وكودكان، مصوب سال 2000 ذكر شده است: »قاچاق،شامل استخدام، انتقال، حمل و نقل، پناه دادن يا دريافت اشخاصبه وسيله تهديد يا بكارگيرى زور يا ديگر اشكال تحميل، آدمربايى،تقلب، فريب، سوءاستفاده از قدرت يا موقعيت، آسيبپذيرى يادادن يا دريافت پرداختها يا منافع، جهت كسب رضايت فردىكه بر شخص ديگرى كنترل دارد، به منظور بهرهكشى جنسى، كار ياخدمات اجبارى، بردگى يا رويههاى مشابه بردگى و بيگارى يابرداشتن اندامهاى بدن است.« در اين تعريف استدلال شده است كهقاچاق نبايد بر حسب تحميل يا فقدان رضايت بهويژه در چارچوبصنعت سكس تعريف شود، زيرا كار جنسى ذاتاً بهرهكشانه است.بنابراين، رضايت يا كنترل زن بر وضعيت خودش هيچ اهميتى ندارد.
قاچاقچى زنان، به كسى اطلاق مىشود كه از طريق اعمال زور،باجخواهى، فريبكارى يا از طرق ديگر به بهرهبردارى جنسى يا سايرانواع استثمار زنان و دختران، همانند كار اجبارى، برداشتن اندام و...اقدام مىكند. تاريخچه: قاچاق زنان و خريد و فروش آنان براى فحشا،در دوران باستان نيز رواج داشت و بخشى از خريد و فروش بردگانمحسوب مىگرديد، به اين صورت كه كنيزانى براى اين منظور خريدارىمىشدند. قرآن هم در آيه 33 سوره مباركه نور افراد را از اين عمل نهىكرده كه اين امر، دال بر شيوع اين عمل در آن زمان است. در زماننزديكتر به عصر كنونى، يعنى قبل از جنگ جهانى دوم، تجارتانسانها با عنوان »خريد و فروش زنان سفيدپوست« شناخته شده بودكه در آن، زنان سفيدپوست اروپايى بهويژه زنان فرانسوى به وسيلهقوادان، به روسپىخانههاى آمريكاى جنوبى هدايت مىشدند.
سابقه قاچاق زنان در ايران
در كشور ايران، نخستين گزارش قاچاق زنان، در سال 1340 ارائه شدهاست. در آن سال مأموران مرزى ايران، مرد عربى كه قصد خروج ازايران را داشت، در نقطهاى ممنوعه دستگير كردند. به همراه اين مرد،يازده زن و دختر جوان ايرانى بودند كه بعد از تحقيق معلوم شد وى اينافراد را از نقاط مختلف كشور جمعآورى نموده و قصد داشته است تا باخروج از ايران، آنها را در برخى كشورهاى عربى بفروشد. همچنينگزارشهاى ديگرى از فروش دختران توسط پدر خانواده در سالهاى1343 توسط »منصور راستين« به ثبت رسيده است.
اين معضل بر اثر برخى عوامل تاكنون ادامه داشته و متأسفانه درسالهاى اخير گسترش يافته است، بهطورنمونه، يك شبكه گستردهقاچاق زنان ودختران توسط تعدادى از زنان قواد، دختران و زنان جوانىرا كه خانواده آنها مشكل مالى داشتند، شناسايى مىكردند و بعد ازفريب آنها با گذرنامه و رواديد، در طول سه هفته آنها را بهطورقانونىبه دوبى مىفرستادند تا در آنجا براى مقاصد شوم، از آن دختراناستفاده شود. همچنين 20 زن و مرد بلوچ كه با شكار دختران جوان،آنان را با نقشه ماهرانهاى به خانههاى فساد پاكستان قاچاق مىكردند،در رديابىهاى فوق تخصصى پليس خراسان دستگير شدند. يك دخترفرارى، از قاچاق دختران جوان به كشورهاى عربى پرده برداشت.
وضعيت قاچاقچيان ايرانى: اين گروه از افراد، معمولا شامل يكى از سهدسته زير هستند:
- زنان قواد، بدنام و فاسدى كه تلاش دارند تا با فريب دختران و زنانجوان، آنان را به دام انداخته، يا با شكار دختران فرارى و سرگردان،آنها را به دلالان ساير كشورها بفروشند.
- جوانان اوباش و شرور كه در قالب باندهاى زيرزمينى، به ربودندختران )عموماً دختران سرگردان و زنان خيابانى( اقدام مىكنند.
- پيرمردهاى متمولى كه نقش واسطه را ايفا مىكنند و دختران و زنان رابراى سوءاستفاده به كشورهاى قطر، كويت، دبى و... قاچاق مىكنند.
- البته لازم به يادآورى است كه بيشتر اوقات اين سه دسته )زنان قواد،جوانان شياد و پيرمردهاى تاجر( در اين كار با يكديگر همكارىمىكنند. بهطور مثال يك زوج تبهكار به همين ترتيب، در مدت 9 سالتوانسته بودند 150 دختر و زن جوان را از كشور خارج كرده و به فروشبرسانند.
تجزيه و تحليل آمارى و مستندات و دلائل موضوع
وضعيت قربانيان قاچاق: وضعيت زنان قربانى قاچاق، بر حسبمتغيرهايى نظير سن، طبقه اقتصادى - اجتماعى، سطح تحصيلات ووضعيت خانوادگى به اختصار در زير بررسى مىشود:
سن
اين افراد عموماً در سنين 14 تا 25 سال مىباشند. اين كوچكى سن،نشان دهنده ميزان آسيبپذيرى دختران در برابر سوءاستفادههاىجنسى است و اهميت برخورد سريع و وسيع با اين پديده را يادآورمىشود.
طبقه اقتصادى - اجتماعى: در اكثر موارد كشمكشهاى درون خانواده،اعتياد والدين، طلاق، مسكن نامناسب، مناطق پرجمعيت و حاشيهشهرهاى بزرگ موجب مىشود تا تعدادى از دختران، محيط نامساعدخانه را ترك كرده و به درون جامعه بيايند. اما دستهاى از آنها به خاطرفقر اقتصادى خانواده، به اين امر ننگين تن مىدهند، گاهى نيز پدرخانواده، مجبور به فروش دختران خود مىشود؛ البته مواردى از فراردختران خانوادههاى مرفه نيز گزارش شده است. بنا بر تحقيقات نيروىانتظامى 80 درصد دختران فرارى در سنين بالا، متعلق به خانوادههاىمرفه و متوسط رو به بالا هستند.
سطح تحصيلات
از آنجا كه اغلب قربانيان، از اقشار بسيار فقير يا دختران فرارىمىباشند، از نظر تحصيلى در سطح راهنمايى و دبيرستان و در رده سنى15 تا 17 سال هستند.
كارشناسان معتقدند دخترانى كه طعمه اين باندها مىشوند، غالباًافرادى هستند كه تحصيلات كمى دارند، با مشكلات مالى گريبانگيرهستند و از فقر فرهنگى و ضعف اعتقادات رنج مىبرند، اما گزارشاتاخير نشان مىدهد كه بعضى از دختران داراى تحصيلات عالى نيز بهاين مسير كشانده شدهاند كه حائز اهميت است. البته اين وضع منحصربه كشور ايران نيست و در ساير كشورهاى جهان سوم نيز مشابه اينپديده مشاهده مىشود، چنانچه سخنگوى مؤسسه بينالمللى حمايتاز حقوق كودكان بيان مىكند كه در سال 1995 اكثر دخترانى كه از كشورآلبانى قاچاق شدند، تحصيل كرده بودند، ولى امروزه تعداد دخترانتحصيلكردهاى كه براى اشتغال به فحشاء قاچاق مىشوند، كاهشيافته است.
وضعيت خانواده
اين قربانيان يا از خانوادههاى فقير و كمبضاعت و يا از خانوادههاىطلاق مىباشند. به اعتقاد سخنگوى مؤسسه بينالمللى حمايت ازحقوق كودكان، امروزه فرزندان زوجهاى مطلقه بيشتر در معرض خطرگرفتارى در دام قاچاقچيان قرار دارند.
چگونگى قاچاق زنان: براى قاچاق زنان و دختران ايرانى در سالهاىاخير راههاى متفاوتى بكار گرفته شده است. زنان و دختران ايرانى باشگردهاى گوناگون فريب مىخورند و در دام قاچاقچيان گرفتارمىشوند. انواع موضوعات فريبكارانه به قرار ذيل است: 1- وعدهدستيابى به شغل پردرآمد و مناسب در كشورهاى خارجى: زنان وكودكان، در قبال خوشخيالىهاى دروغين و دستيابى به فرصتهاىشغلى در ديگر كشورها، بسيار آسيبپذير مىباشند. بسيارى از زنان ودختران با وعده داشتن شغل در كشورهاى غربى، اغوا شده و به فسادكشيده مىشوند. آنان به فراسوى مرزها قاچاق مىشوند و مانند احشامخريد و فروش شده و به كارهاى غيراخلاقى وادار مىگردند. اين زنانوقتى به خود مىآيند كه مىبينند در كشورى غريب، آهى در بساط ندارندو حتى به قاچاقچيان بدهكار هستند، ولى آن زمان ديگر كار از كارگذشته است و تنها راه پيش روى آنان، خودفروشى است.
يكى ديگر از اعمال اين دلالان، ايستادن در كنار سفارتخانهها و ياادارات كاريابى و دادن پيشنهاد كار پردرآمد به كسانى است كه به دليلفقدان اطلاعات لازم و احتياج به يافتن شغل، سريعاً جذب چنينافرادى مىشوند.
قاچاقچيان انسان، زنان و دختران جوياى كار را با وعده شغل مناسب وپردرآمد، فريب مىدهند و آنان را مانند بردگان و اسيران قرون گذشته،در انبار كشتىها پنهان مىكنند و با وضع رقتبارى به كشورهاى ديگرمىفرستند. اما بسيارى از اين مهاجران غيرقانونى، به چنگ باندهاىبينالمللى فحشاء مىافتند و به مراكز فساد منتقل مىشوند.
قول ازدواج
يكى از طرق فريب دختران جوان، دادن قول ازدواج به آنها مىباشد.قاچاقچيان از اين طريق، اعتماد آنها را به خود جلب كرده و نيات پليدخود را اجرا مىكنند. به گزارش زير توجه كنيد:
سخنگوى مؤسسه بينالمللى حمايت از حقوق كودكان معتقد است كهامروزه، دختران به زور به اين كار وادار نمىشوند، بلكه آنها فريبمىخورند و اين موضوعى است كه كار تشخيص قاچاق دخترانى را كهمورد سوءاستفاده جنسى واقع مىشوند را با مشكل مواجه كرده است،زيرا قاچاقچيان، در آغاز به اين دختران قول ازدواج مىدهند و پس ازنامزدى، آنان را به ايتاليا مىبرند و از آن به بعد است كه در شبكهگسترده قاچاق دختران، مورد سوءاستفاده جنسى قرار مىگيرند.
فرزندخواندگى
قاچاقچيان، گاهى براى جلب اعتماد قربانى )خصوصاً دخترانى كه ازخانه فرار كرده يا به هر علت بدون سرپرست مىباشند( به آنها وعدهمىدهند كه آنان را به فرزندخواندگى خواهند پذيرفت، اما پس از مدتىكه مقصود پليد خود را عملى كردند، چهره واقعى خود را نشان مىدهند.بهطور نمونه: »يكى از اعضاى باند عنكبوت سياه، به نام مونا كه 16سال دارد در بازجويى گفته است: من پس از فرار از خانهام درتبريز، به تهران آمدم و در يك آرايشگاه زنانه مشغول به كار شدم وشبها هم در همانجا مىخوابيدم. يك روز در آرايشگاه با يك زنجوان آشنا شدم، او توانست با چربزبانى مرا فريب دهد و من همبه او اعتماد كردم و همه داستان زندگىام را براى او بازگو كردم. اومرا با خود به خانهاش برد و گفت: هميشه دوست داشته است كهيك دختر مثل من داشته باشد، به همين خاطر يك شناسنامه جعلىبراى من تهيه كرد و مرا دخترخوانده خود كرد. اوايل براى منلباسهاى رنگارنگ و طلا مىخريد، ولى پس از مدتى رفتارشعوض شد و مرا مجبور كرد كه روزها برايش ترياك جابجا كنم وشبها در خانه فسادش كار كنم«.
وعده نگهدارى و حمايت از دختران فرارى
ايادى و اعضاى باندهاى قاچاق، در اماكن عمومى مثل پاركها پرسهمىزنند و با شناسايى دخترانى كه از منازل خود فرار كردهاند، آنها را بهوعده اقامت در محل نگهدارى دختران فرارى، به دام مىاندازند.حكايت زير نمونهاى از اينگونه حوادث مىباشد: »روز گذشته دخترجوانى كه موفق شده بود از اسارتگاه »عنكبوت سياه« فرار كند درگفتوگو با خبرنگار ما در اداره آگاهى گفت: در آبان ماه امسال پساز فرار از خانه، روزى در پاك ملت نشسته بودم كه در آنجا با پسرجوانى به نام شاهرخ آشنا شدم. او به من گفت كه خواهرى به ناممهين دارد كه خانهاى براى دختران فرارى ساخته و در آنجا از آنهانگهدارى مىكند. او مرا با خودش به پيش عنكبوت سياه برد و اواتاقى در آن خانه به من داد. مهين اوايل اجازه نمىداد كه من از اتاقخارج شوم، ولى پس از مدتى مرا وادار به كار كردن در خانهفسادش كرد. يك شب مرا به دست يك مرد عرب داد و گفت كهبايد چند روزى با او به جايى بروم. در بندرعباس متوجه شدم كهمهين مرا به شيخنشينان امارات فروخته است، شبانه توانستم ازدست آنها فرار كنم و به تهران بيايم.«
طرح دوستى و آشنايى قاچاقچيان
دلالهايى را در مناطقى مانند پاركها، مقابل مدارس راهنمايى ودبيرستانها مىگمارند تا با دختران سادهدل، طرح دوستى و آشنايىريخته و سپس آنها را به مكانهاى خاصى برده و با وعدههاى مختلفاعم از خروج آسان از كشور، درآمد خوب و زندگى بهتر فريب دهند و ازكشور خارج كنند.
ازدواج دروغين
اخيراً گزارش شده است قاچاقچيانى كه بيشتر افغانى و پاكستانىهستند، پس از شناسايى خانوادههاى فقير و كمدرآمد، از دختران جوان ونوجوان اين خانوادهها خواستگارى كرده و پس از پرداخت پول بهخانواده دختر، با آنها ازدواج مىكنند و بعد ازمدتى به بهانه ديدارخانواده شوهر در افغانستان و پاكستان، اين دختران را به شهرهاىكويته و كراچى پاكستان مىبرند و به باندهاى فساد مىفروشند.
به گزارش زير توجه كنيد: »چندى پيش، مادر دختر جوانى به نامفريبا با مراجعه به پليس ادعا كرد كه دخترش را به عقد يك جوانبلوچ درآورده است، اما از وقتى كه آنها به ماه عسل رفتهاند، ديگرخبرى از فريبا نداشته، تا اينكه دخترش از خاك پاكستان تماستلفنى گرفته و گفته است كه داماد ناخلف، او را به خانه فسادى درپاكستان فروخته است و در وضعيت بغرنجى به سر مىبرد.كارآگاهان با به دست آوردن موارد مشابهى از اينگونه ازدواجهاىفريبكارانه، دريافتند كه با يك شبكه سازمانيافته روبرو هستند.«
مژگان، قربانى ديگر اين باند مىگويد: »اين باند ابتدا از دخترانى چونمن خواستگارى مىكردند و در آن زمان با دادن پول به يكصاحبخانه در مشهد، آدرس آن خانه را به خانوادهها مىدادند تا ازآنجا تحقيق كنند، سپس به بهانه ماه عسل، نه تنها عروس، بلكهخواهر و مادر وى را به زاهدان و سپس به پاكستان قاچاقمىكردند.«
توسل به زور و آدمربايى
يكى از طرق بسيار شايع قاچاق زنان در كشور، ربودن دختران كم سن وسال مىباشد. به گزارش معاون مبارزه با جرائم جنايى پليس آگاهىتهران، در هر ماه شايد 400 پرونده آدمربايى دختر در دايره 11 ادارهآگاهى تشكيل مىشود. بهطورنمونه: »هفته گذشته وقتى سه نفر ازدانشجويان دختر دانشگاه صنعتى اصفهان در ساعت نه شب سواربر يك خودروى شخصى به طرف دانشگاه كه در خارج از شهرقرار دارد، مىرفتند، يك خودروى سىيلو بعد از كورس گذاشتن باآنها، به راننده علامت مىدهد كه نگهدارد. راننده سىيلو پيادهمىشود و يك كلت را كنار گوش راننده خودرو شخصى مىگذارد ومىگويد: گواهينامهات را بده، بىشرم! خجالت نمىكشى اينخانمها را سوار كردهاى؟! فرداى آن روز در وزارت اطلاعاتمشخص مىشود اين شخص مربوط به يك باند قاچاق دخترانبوده است كه در يكى دو مورد ديگر هم با همين شگرد عمل كردهاست«.
تهديد به آبروريزى
در برخى موارد اعضاى باند قاچاق، با برقرارى ارتباط و جلب اعتماددختران و با تصويربردارى از آنها مدارك لازم را جمعآورى كرده و باتوسل به آن و تهديد به آبروريزى، پخش عكس و افشاى ارتباط با آنانو... اين قربانيان را وادار به انجام خواستههاى خود مىنمايند.
تجاوز، اجبار و تحميل
معمولاً بيشتر دختران فرارى كه از بقيه آسيبپذيرترند، گرفتار اينمصيبت مىشوند. قاچاقچيان، دختران جوانى را كه به هر انگيزهاى ازخانه خود گريختهاند، طعمه و وسيله درآمد خود قرار مىدهند و آنها رابه برقرارى ارتباط جنسى و انجام كارهاى خلاف مجبور مىكنند.فرمانده نيروى انتظامى ناحيه خراسان معتقد است كه اين قاچاقچيانمعمولاً طعمههاى خود را از بين دختران سرگردان و زنان خيابانىانتخاب مىكنند. آنها پس از ربودن دختران، به اذيت و آزار دستهجمعى آنان پرداخته، سپس اين گروگانها كه ديگر روى بازگشت بهخانه ندارند را در اختيار خانههاى فساد قرار مىدهند.
اينترنت
در سالهاى اخير، نوع جديدى از فريب و قاچاق دختران و زنان ازطريق اينترنت مشاهده مىشود كه حاصل مدرنيزه شدن جوامعمىباشد. اطاق گفتوگو يكى از راههايى است كه دلالان براى اغفالدختران و زنان استفاده مىكنند. آنها از طريق گفتگوى تايپى ياشنيدارى و دادن تصوير خود، با دختران طرح دوستى ريخته و سپس باوعده ازدواج، شغل خوب، درآمد بالا و حتى با فرستادن بليط و ويزاىورود به كشور موردنظر، آنها را تحويل قاچاقچيان مىدهند.
بررسى علل قاچاق زنان
علل رواج پديده قاچاق، در سه بخش فرهنگى، اقتصادى و حقوقى قابلبررسى است:
علل فرهنگى
تغيير ارزشها: برخى از صاحبنظران، فقر و بيكارى را عامل گرايشقاچاقچيان به اين شغل كثيف مىدانند، ولى ذكر اين نكته ضرورىاست كه هر فقيرى دست به عمل دزدى نمىزند، هر چند كه بسيارمستأصل شده باشد و هر فرد بيكارى نيز رو به شغل حرام نمىآورد،هرچند كه محتاج و درمانده باشد. فقر، به تنهايى عامل انحرافاتاجتماعى نيست و نمىتواند مسئلهاى براى نظام اجتماعى ايجاد كند،بلكه مطابق نظر »دوركهايم« و »مرتون« فقر حتى مىتواند بر تحكيم وثبات اجتماعى نيز تأثير گذارد، اما نابرابرى و به تبع آن تغيير ارزشها،يك جريان تهديدآميز است، به عبارت ديگر براساس نظر اينجامعهشناسان »فقر« زمانى تأثيرگذار است كه در مقابل آن تصوير ياگفتار يا آرزوهاى بلندپروازانه ارائه شود، در آن صورت، فقر غير قابلتحمل مىگردد و ثروتمندى، ارزش محسوب مىشود، بدون آنكهمشخص گردد كه اين ثروت از چه راهى )دزدى، قاچاق مواد مخدر،خريد و فروش زنان و دختران، فروش اعضاى بدن( بدست آمده است.در اغلب جوامع مادى، ثروتمندان از حقوق اجتماعى نظير اعتبار درادارات، احترام و تعظيم برخوردارند، كه اين اعتبار، براى نظام اجتماعىسالم خطرناك است.
گسترش خرده فرهنگهاى منحرف: معمولاً قاچاقچيان و بعضاً قربانيانقاچاق، جزء خرده فرهنگهاى منحرف مىباشند. به اين معنا كه آنهادر درون فرهنگى زندگى مىكنند كه با ارزشها و هنجارهاى مسلطجامعه، متفاوت و حتى مغاير مىباشد. اين فرهنگ انحرافى، محصولدسترسى به وسايل ارتباط جمعى جهانى، چون اينترنت، ماهواره واستفاده مداوم از فيلمهاى غيرمجاز و... است كه شخصيت اجتماعىفرد، ارزشها و هنجارهاى او را تغيير مىدهد، به طورى كه فرد را درگروههاى دوستى به سوى تشكيل خرده فرهنگى سوق مىدهد كه باارزشها و هنجارهاى اصلى جامعه، مخالف و حتى گاهى در تضاداست. افزايش شاخصهايى نظير سنتگريزى، احساس تنهايى،بيگانگى اجتماعى، كاهش گرايشهاى مذهبى و اخلاقى و گرايش بهتجملات، نشانه جذب فرد در خردهفرهنگهاى منحرف مىباشد.
ضعف اعتقادات دينى: از آنجايى كه قاچاق زنان، فعلى حرام است ومستلزم ارتكاب محرمات بىشمارى مىباشد، لذا مؤمن واقعى، هرگزاقدام به اين عمل نخواهد كرد و اين پديده، معلول ضعف اعتقادات دينىاست، زيرا يكى از عوامل بازدارنده انواع وسوسههاى شيطانى، اعتقاداتو باورهاى دينى است و فردى كه در باورها و اعتقادات دينى خود سستو بىپايه مىباشد، احتمال فرو غلتيدنش به انواع بزهكارىها وجوددارد.
نارسايى بين فرهنگ و ساخت اجتماعى: هرچقدر كه جامعه داراى اهدافمعينى باشد و ابزارها و راههاى قانونى دستيابى به آن اهداف نيز تعيينشده باشد، وقوع انحرافات نيز كاهش مىيابد، اما اگر در يك جامعه،اهداف زندگى، به سوى اهدافى مادى تغيير كند و ارزشهاى اجتماعىاز ارزشهاى معنوى به مادى تحول يابد و از سوى ديگر راههاىمشروع رسيدن به اين اهداف، مشكل و غيرقابل دسترس باشد )مثلاًفرصتهاى شغلى براى كسب درآمد متناسب با جمعيت نباشند( افرادمىكوشند از طرق غيرمشروع به آن اهداف مادى دست يابند. به عبارتديگر گاهى افراد، اهداف جامعه )پولدار شدن( را مىپذيرند، اما راههاىمشروع )كار كردن در مشاغل مشروع( دستيابى به آن اهداف را قبولندارند. لذا براى كسب پول، به قاچاق مواد مخدر، فحشاء و قاچاق زنانكشيده مىشوند.