
سيد محمد علي ابطحي : سياوش قميشي گوش ميكنم
بسيار آرام و خوش برخورد است. دفتر نسبت بزرگ او در خيابان ولي عصر تهران اين روزها تبديل به پايگاه مهمي براي گفت و گوي اديان شده. ساعت 12 يكي از روزهاي آخر سال با او قرار داشتم. با اتومبيل پرشياي مشكي رنگ خود وارد محوطه مركز گفت و گوي اديان شد و پس از احوالپرسي بسيار گرم گفت و گو را با او آغاز كردم. همين جا بگويم كه بخش هاي زيادي از اين گفت و گو واقعا غير قابل چاپ بود كه به تشخيص خودم (!) حذف كردم.
شما يك سري اعمال و رفتار داريد كه نمي شود آن را در قالب شخصيت يك روحاني تعريف كرد. كارهايي مي كنيد و فضايي به وجود مي آوريد كه باعث حمله به شما مي شود. اين سياست شماست يا خودتان اين طوري هستيد؟
نه والا سياست مان نيست. چه كسي دوست دارد كه فحش بشنود؟ ولي اگر اين چيزها هم نبود، جماعتي كه من مي شناسم بالاخره بهانه اي پيدا مي كردند كه فحش بدهند. چون خيلي از دوستان ما كه اين نوع رفتارهاي اجتماعي را هم ندارند از اين حملات بي نصيب نيستند. دعواهاي سياسي بدون اخلاق نهايتا به اين جاها كشيده مي شود.
- اين كه مي گويند شما خارج از ايران شلوار جين و تي شرت مي پوشيد درست است؟
شلوار جين خيلي به من نمي آيد و نمي پوشم. وقتي هم هوا گرم باشد تي شرت مي پوشم.
- پس تا به حال شلوار جين نپوشيده ايد؟
يادم نمي آيد... چون سايزم هم سايزي نيست كه بتوانم شلوار جين بپوشم. (مي خندد) شروع اين شايعات يك مبنايي داشت. آن موقع كه دعواها خيلي داغ بود، معمولا آن هايي كه كم مي آوردند، تهمت مي زدند.
- مگر شلوار جين پوشيدن تهمت است؟
نه ... به طور كلي اين جور حرف ها را مي گويم. آقايي كه يك وقتي خودش را سمبل هنرمند اسلامي معرفي مي كرد و خيلي هم بداخلاق بود در كيهان مقاله اي نوشت كه وقتي من در لبنان بودم، با شلوارك و پيراهن آستين كوتاه ديده شده ام و فيلمش هم موجود است. من يادم نمي آيد كه شلوارك داشته يا پوشيده باشم، آن هم در خيابان و جايي كه اين هنرمند خيلي عزيز بتواند فيلمبرداري كند. از اول معلوم است كه دروغ است. بعد اين را اضافه كردند كه كنار دريا اين اتفاق افتاده. البته اين مشخص است كه اگر بخواهم دريا بروم نه با عمامه مي روم و نه با عبا، بلكه با لباس شنا مي روم ولي چون درياي آن جا خيلي شلوغ بود هيچ وقت نرفتم.جالب اين بود كه چند تا از بچه هاي حزب الهي خيلي صاف و ساده پيش من آمدند و طلب حلاليت كردند. گفتم: چطور؟ گفتند: ما مطالبي درباره اين قضيه نوشتيم. آن آقا گفته بود كه مي خواهد فيلم را پخش كند. بعد آنها رفته بودند پيش ايشان و گفته بودند كه اين فيلم را بياوريد تا در مدرسه حجتيه پخش كنيم. چون خيلي مهم بود و او كه با آنها احساس همبستگي داشته، گفته بود كه من الكي گفتم و به آنها، به خاطر اين رفتار خيلي بر خورده بود.
- اصلا چطور شد كه شما روحاني شديد؟
من متولد بهمن 1338 هستم. اوايل نوجواني وارد سياست شدم. خانواده ام مذهبي و روحاني بود. دايي من آقاي هاشمي نژاد شخصيتي مبارز بود كه من خيلي تحت تاثير او بودم. اوج قضاياي دكتر شريعتي و كتاب هايش بود و راديوهاي خارجي در اوايل نوجواني خيلي روي ما تاثير داشت. وقتي وارد سياست شدم قبل از انقلاب به خاطر يك سخنراني 26-25 روز دستگير شدم كه خيلي در زندگي دوران جواني ام مهم بود.
- مهم ترين حرفي كه در آن سخنراني زديد و شما را بازداشت كردند چه بود؟
ماه رمضان سال 1356 بود، تازه اعلاميه هاي امام به شهر رودسر مي آمد. سخنراني هاي من هم در نوجواني داغ و جنجالي بود. يك اطلاعيه از مشهد آمده بود كه بچه ها آن را به من دادند. هيچ كس جرات نمي كرد آن را بخواند چون آن موقع اطلاعيه خواندن خيلي مهم بود. اواسط سخنراني اطلاعيه را خواندم. اواخر جلسه چراغ هاي سالن خاموش شد و پشت مسجد صداي تيراندازي آمد. من هم كه بچه بودم از ترس فرار كردم، اما آخر شب من را گرفتند.
- اگر آقاي هاشمي نژاد نبود شما الان كت و شلوار به تن مي كرديد؟
نه ... فكر نمي كنم چون خانواده پدرم هم روحاني هستند و خانوادگي راه فراري نداشتيم، همگي آخوند بوديم. ضمن اين كه هيچ وقت هم از داشتن لباس آخوندي احساس پشيماني نكردم.
- لباس ديگري را امتحان كرده ايد؟ يعني در مراسمي كت و شلوار پوشيده ايد؟
بله، خيلي وقت ها با لباس غير آخوندي بيرون رفتم. اين لباس كار و رسمي من است. چون نمي شود با اين لباس به خريد، سينما يا جاهاي مختلف ديگر رفت.اولين باري كه در جلسه رسمي سازمان ملل حضور پيدا كردم با هم فكري آقاي خاتمي كت و شلوار پوشيدم و جلوي دوربين هم نشستم. علت آن هم بحراني بودن فضا بود. مجاهدين خلق تظاهرات كرده بودند، برنامه ها خيلي سخت بود، اولين سفر آقاي خاتمي در اولين سال رياست جمهوري شان بود، خيلي دوندگي اين طرف و آن طرف داشت و چون همه برنامه ها دست من بود نمي شد با عبا و عمامه اين طرف و آن طرف دويد. ضمن اين كه آقاي خاتمي حفاظت خوب و محكمي داشت ما هم آخوند بوديم آن ها هم نمي فهميدند و ما را به جاي آقاي خاتمي... (خنده)البته يك بار برعكسش شد. در فرودگاه فرانسه يك گارد نظامي مفصلي چيده بودند، من بي هوا با يكي از دوستانم صحبت مي كردم و از در بيرون آمدم تا كمي هوا بخورم به محض آن كه بيرون آمدم گروه موزيكي كه براي آقاي خاتمي بايد مي زد فكر كرد آقاي خاتمي آمده و شروع كرد به موزيك زدن. من خيلي زود برگشتم سرجايم و آن ها هم خيلي تعجب كرده بودند و صداي موزيك قطع شد.
- حادثه سقوط تان از پله ها هم در فرانسه بود كه در بغل رييس جمهور افتاديد؟
نه در روسيه بود... دو تا آدم چاق بوديم يكي من و يكي آقاي صفري، پله ها كج بود و هر دو داشتيم با عجله حرف مي زديم و از پله ها پايين مي آمديم، نمي دانم چطور شد دوتايي كه دست هم را گرفته بوديم ليز خورديم، محافظ ها جلوي مان را گرفتند وگرنه مي توانستيم بزنيم زير پاي دوتا رييس جمهور و آنها را پايين بيندازيم.
- راستي مي خواهم از شما هم در مورد دست دادن آقاي خاتمي با آن خانم هاي خارجي بپرسم.
من در آن سفر نبودم.
- بعد يواشكي از آقاي خاتمي نپرسيديد كه قضيه چه بوده؟
چرا هم يواشكي پرسيدم هم غير يواشكي. آقاي خاتمي هم كه رسما تكذيب كرد.
- يعني اين فيلم واقعا ساختگي بود؟
من نتوانستم اين فيلم را بگيرم چون فيلتر بود. آقاي خاتمي خودش اين فيلم را ديده بود، يك جلسه اي داشت مثل اين چيزهايي كه بازسازي مي كنند مسير را رفت و گفت كه حالت دست من هميشه اين طوري است آن يكي هم زير عباست و از جلوي اين خانم كه رد مي شوم كات مي شود.
- آن موقع كه روزنامه هم ميهن هم انگشتر آقاي خاتمي را چاپ كرد كه در دستش بوده يا نه. من به اين بحث هايش كاري ندارم شما خصوصي از آقاي خاتمي در مورد اين فيلم پرسيديد، چه گفتند؟
بالاخره كه همه فيلم را تكذيب كردند من در اين چند وقت كمتر ديده بودم كه آقاي خاتمي از اين فضايي كه به وجود آوردند اين طور احساس ناراحتي بكند. ما- در اين نوع فضا- خيلي پوست كلفت شده بوديم. ولي آقاي خاتمي روحيه اش اين طور نبود. در حوزه شخصي اش قبلا كسي صحبتي نكرده بود، به همين دليل ماجرا ايشان را خيلي به هم ريخت.
- به نظر مي رسد آقاي خاتمي خيلي با شما صميمي است، پس چرا شما را از رياست دفترش عزل كرد؟
عزل نشدم. تا پايان دوره اول رياست جمهوري، رييس دفتر بودم و دوره دوم معاون حقوقي شدم.
- رييس دفتر خيلي به رييس جمهور نزديك تر است. چه اتفاقي افتاد كه شما از آقاي خاتمي دور شديد؟
چيز خاصي نبود، اما اگر آدم بخواهد اين پشت پرده ها را باز كند، فكر نكنم كار مجله شما به شماره بعدي برسد.دليل اين اتفاق هر چه باشد دوستي من و آقاي خاتمي هيچ وقت كم نشد.
- با آقاي خاتمي دعوا هم كرده ايد؟
بارها! حتي دعواهاي بدي هم پيش آمده ولي نيم ساعت بعد اصلا احساس نمي كردم كه درون من چيزي وجود دارد و آقاي خاتمي هم يادش نبود كه نيم ساعت پيش دعوا كرده.
- معمولا دعواي تان سر چه چيزهايي بود؟
خيلي چيزها! حتي در يك مورد آقاي خاتمي از دفترش بيرون آمد و گفت من شما را به دادگاه معرفي مي كنم. البته نمي دانم بايد بگويم يا نه؟! چون كيهان اين تكه را برمي دارد و مي نويسد كه آقاي خاتمي مي خواسته ابطحي را به دادگاه معرفي كند!
- حالا بگوييد.
موضوع، سفر فرانسه بود. يك عده نمي خواستند آقاي خاتمي به اين سفر برود اما ما سفر را بسته بوديم و در همه چيز مثل شام، مشروبات و ... توافق كرده بوديم. فرانسه هم كشوري است كه خيلي پروتكلي است و شراب هم خيلي براي شان مهم است، چون پيشينه تاريخي دارد. ما مي خواستيم مراسم را به عصرانه تبديل كنيم تا شراب حذف شود و اين هم مشكلات خودرش را داشت كه مراسم به اين شكل رسمي دربيايد. همه شرط ها را گذاشتيم و نسبت به اين كه در شانزليزه پرچم نزنند هم توافق كرديم. به اين دليل كه در هر بيست قدم اين امكان را به منافقين مي داديم كه ابراز وجود كنند و بخواهند پرچم آتش بزنند. نمي دانم چرا آقاي خاتمي فكر مي كرد كه پرچم نزدن در شانزليزه توهين آميز است و از توافق ما خيلي عصباني شد.
- اميدوار هستيد كه اصلاح طلب ها در انتخابات راي بياورند؟
در واقع دروازه هست اما ما بازيكن نداريم. بازيكنان آن طرف هم زيادند.
- كمي هم مظلوم نمايي مي كنيد. شايد رونالدو نداريد اما بازيكن داريد.
مهم نيست كه چند تا بازيكن داري، مهم تركيب است. مخصوصا كه ما تركيب شناخته شده اي هم نداريم.
- با تمام اين تفاسير، چند درصد اميد داريد كه اصلاح طلب ها راي بياورند؟
در اكثريت مجلس امكان رقابت وجود ندارد و اكثريت مجلس، از الان مشخص است.
- پس شما در كمال نااميدي پيشاپيش خودتان را بازنده بازي مي دانيد.
بازنده بازي نمي دانيم. تا وقتي كه بازي كنيم، خود را برنده مي دانيم. ولي امكان بازي وجود ندارد و اين از اعداد و ارقام اعلام شده هم مشخص است.
- به نظرتان آقاي كروبي دوست داشتني تر است يا آقاي خاتمي؟
اگر اين امكان وجود داشت كه اين دو را در هم ادغام كنند خيلي تركيب خوبي مي شد!
- چه خصوصياتي از آن ها بايد در اين تركيب جديد باشد؟
مثلا اگر همين بحث تاييد صلاحيت ها باشد، آقاي كروبي چند پرونده را به شوراي نگهبان مي برد و مي گويد كه آقا اين ها آدم هاي خوبي هستند، تاييد كنيد! ولي آقاي خاتمي اين طور نيست. مي رود و يك گفتمان در مورد حقوق انسان باز مي كند و اين كه مشروعيت نظام از مردم است و از اين نوع بحث ها. آقاي خاتمي باورش نمي شد كه در سطوح سياسي كسي دروغ بگويد ولي آقاي كروبي متوجه مي شد و متناسب با آن عكس العمل نشان مي داد!
- من شنيدم كه شما آدم sms بازي هم هستيد. يعني به آدم هاي سياسي sms مي دهيد و sms مي گيريد. درست است؟
الزاما نه با آدم هاي سياسي.
- آخرين sms كه آقاي خاتمي براي شما فرستاد، چه بود؟
آقاي خاتمي اصلا آدم موبايل بازي نيست فكر نكنم تا به حال sms داده باشد.
- يعني اصلا موبايل دست نگرفته اند؟
يكي دوبار ديدم كه به مناسبت هاي خاص با موبايل صحبت كرده كه فكر نكنم موبايل خودش هم بوده باشد.
- يعني آقاي خاتمي موبايل ندارد؟
اوايل كه موبايل آمده بود يكي به ايشان دادند ولي اساسا آقاي خاتمي آدم تلفني نيست.
- يعني حضوري كارهايش را انجام مي دهد.
بله. مثلا گاهي با او كار داشتم، تلفن مي كردم و مي گفتم. مي گفت: خوب بلندشو بيا اينجا ببينم چه مي گويي.
- از بين سياسيون بيشتر چه كسي به شما sms مي زند؟
از بين سياسيون بيشتر من براي ديگران sms مي زنم.
- آخرين sms كه گرفتيد و براي بقيه فرستاديد را براي ما بگوييد.
(مي خندد) در رسانه هاي جمعي حرف هاي غيراخلاقي زدن درست نيست!
- چه چيزي از بچگي هاي تان يادتان هست؟ كارتون محبوب شما كدام بود؟
زورو را دوست داشتم و تنسي تاكسي دو!
- ظاهرا قرار بود يك فيلم بسازيد اما بعد دروغ سيزده شد. ماجرا پي بود؟
نه بابا دروغ بود. من در جاده شمال پشت فرمان بودم، يك سري از بچه ها به من زنگ زدند كه ما مي خواهيم براي شما دروغ سيزده درست كنيم. شما خيلي عصباني مي شويد؟ گفتم نه. در ذهن شان بود كه من يك تغار ماست را در محله مان شكسته ام. گفتم كه اين يك چيز سبكي است. همان جا به ذهنم زد كه دارم يك فيلم مي سازم. در اوج جريان ده نمكي بود. گفتند كه اسمش را مي گذاريم تغار شكسته.در همان حال كه رانندگي مي كردم گفتم قشنگ نيست اگر مي خواهيد به من نسبت بدهيد يك چيز سياسي بگوييد، مثلا خواب بي موقع. گفتم اسم آقاي كروبي هم مي آيد و فيلم ساختن من جالب مي شود اصلا فكر نمي كردم خبر اين سايت كه مشهور هم نبود اين قدر بپيچد. تلويزيون هم در اخبار بيست و سي اعلام كرده بود. بعد خانمم آمد و گفت كه دختري خيلي اصرار كرده كه در فيلم من بازي كند و بعد خانم حكمت زنگ زد كه اگر كمكي خواستم به او بگويم!
- حالا اگر قرار باشد واقعا فيلم بسازيد از كدام بازيگرها استفاده مي كنيد؟
من از بچگي با رضا كيانيان دوست بودم و هنوز هم گاهي پيش من مي آيد و روابط خانوادگي داريم، من هم نوع كار، خانواده و خودش را خيلي دوست دارم.يكي ديگر هم لابد گلزار است. البته شوخي كردم. بازي رضا عطاران را خيلي دوست دارم. خانم معتمدآريا و البته هستي! من هم كه هم سن آقاي نصيريان هستم!
- راستي گفتيد ده نمكي، شما اخراجي ها را ديديد؟
بله ... من فكر مي كنم كه دوربين را جلوي بچه هاي با استعداد هنرپيشه گذاشته بودند و آن ها جوك هاي قديمي دوران جنگ را نقل مي كردند و در مونتاژ يك جوري اين ها را به هم وصل كرده بودند.
- يعني به نظر شما فيلم نبوده؟!
بد نبود... من خيلي معتقد به فيلم هاي فلسفي نيستم. شايد آدم به سينما برود و بخندد. اتفاقا اين فيلم را در اكران خصوصي در اريكه ايرانيان ديديم كه همه در آن حضور داشتند. من و آقاي تاج زاده با هم رفته بوديم.
- نظرتان در مورد خود مسعود ده نمكي چيست؟
مسعود ده نمكي يك تاريخچه است. يعني مسيري است كه بايد خيلي از آدم هاي ديگر هم اين راه را طي بكنند و مي كنند. آدمي كه از آتش زدن سينما برسد به ساختن فيلم نشان مي دهد حقيقتي در وجودش بوده كه او را به اين سمت كشانده است.
- داريوش مهرجويي چي؟
فيلم هايش خيلي سنگين و باوقار است. خودشان را تا به حال نديده ام اما احساس مي كنم يه كمي بد اخلاق باشد!
- بگذريم، اگه خيلي پول داشته باشيد چه ماشيني سوار مي شويد؟
من اگر پول زيادي داشته باشم فكر نمي كنم ماشيني بيشتر از همين پژو پرشيا كه سوار مي شوم بخرم. تعجب مي كنم بعضي ها سرمايه شان را روي ماشين مي گذارند! مگر آن كه عشق ماشين باشند. چون خيابان و جاده هاي ايران بيشتر از پژو جواب نمي دهد.
- ماشين شما سيستم صوتي قوي دارد؟
از اين اكو و اين ها نه ... در حدي كه داخل ماشين بشنويم بله.
- موسيقي گوش مي كنيد يا راديو؟
بيشتر وقت ها موسيقي گوش مي كنم.
- چه موسيقي گوش مي كنيد؟
موسيقي با كلام را خيلي دوست دارم.
- صداي چه خواننده هايي را گوش مي كنيد؟
هر كسي كه ترانه خوب بخواند. گاهي كلام در موسيقي پاپ به هم ريخته مي شود، به خصوص در موسيقي هاي سال هاي اخير. من معتقدم كه كلام موسيقي بايد قشنگ باشد اما گاهي بد به ادبيات لگد مي زند.
- خواننده هاي امروزي را مي گوييد، مثل كساني كه رپ مي خوانند؟
بله ... "تف به مرامت عوضي" بامزه است ولي عمر كوتاهي دارد. در بين خواننده هايي كه اين شعرها را مي خواندند شما توجه كنيد مي بينيد كه عمر شعرهاي قميشي خيلي بيشتر از بقيه است چون موسيقي اش باوقارتر است.
- پس شما در ماشين تان سياوش قميشي گوش مي كنيد؟
بله.
- از خواننده هايي كه ما بتوانيم چاپ كنيم كدام را گوش مي كنيد؟
يعني قميشي را نمي توانيد چاپ كنيد؟ فكر نمي كنم. من فكر مي كنم سر قميشي داريم خيلي اشتباه مي كنيم، چون خواننده اي است كه نه تا به حال چيز بدي خوانده و نه صدايش خلاف شرع است، بعد يك سري آدم هاي دسته دوم و سوم كه تقليد مي كنند را مي آوريم و به عنوان صداي موسيقي مطرح شان مي كنيم در حالي كه خود قميشي مي تواند در ايران برنامه داشته باشد و كنسرت بگذارد و به كسي هم آسيبي نمي رساند. من اين طوري اعتقاد دارم.
- يعني اگر روزي سياوش قميشي بخواهد در ايران كنسرت بگذارد و شما كاري از دست تان بربيايد برايش انجام مي دهيد؟
حتما انجام مي دهم. چون معتقدم كه اشكال شرعي ندارد و شعرهايش پرمحتواست. واقعا شعري كه راجع به جنگ (ترانه يغما گلرويي) مي خواند خيلي خوب است.من به اين دليل بحث سياوش قميشي را مطرح كردم كه نام بعضي خواننده ها در ذهن افراد تداعي كننده ابتذال نيست. حتي در مقايسه با خواننده هايي كه در داخل ايران مي خوانند. خيلي خوب است كه زمينه هايي براي شان فراهم شود.
- عجب! ... ترجيح مي دهم بحث را عوض كنم... شما هر شب خودتان وبلاگ تان را به روز مي كنيد؟
بله... الان 4 سال و سه ماه و 4 روز است كه اين وبلاگ را به روز مي كنم. خيلي كار سختي است. نوشتن آن سخت نيست بلكه سوژه يابي سخت است. درباره يك سوژه مي نويسي، بعد آقاي خاتمي يك چيزي در مورد آن مي گويد. اين اواخر مي خواستم مطلبي درباره آقاي بورقاني بنويسم، نوشتم "تپل ترين شخصيت سياسي كه من تا به حال ديده ام" بعد آن را حذف كردم و تپل ترين را كردم "بي خشن ترين شخصيت سياسي كه من تا به حال ديده ام". اين تپل ترين در قسمت مطلب ته تيتر جا ماند و سريع فرستادم روي وبلاگم. فردايش آقاي خاتمي به من گفتند كه اين تپل ترين تعبير بدي است. يعني اين قدر آدم بايد در جمله بندي دقت كند.
- چه ساعتي وبلاگ تان را به روز مي كنيد؟
بين ساعت چهار و نيم تا پنج آن را به روز مي كنم و يا در آن عكس مي زنم.
- با همين موبايل عكس مي گيريد؟
گاهي با اين موبايل عكس مي گيرم و گاهي هم با يك دوربين از اين ديجيتال ها كه در جيبم دارم.
- ما دو صفحه به نام لنز داريم كه فقط عكس چاپ مي كنيم مي خواهيد اين شماره از عكس هاي شما در آن استفاده كنيم؟
بله موافقم.
- خانه تكاني را شروع كرده ايد؟
نه چون خيلي درگير مرگ و مير بوديم. همسر شهيد هاشمي نژاد كه عمه ام هم بود فوت كرد و رفتيم مشهد. برگشتيم تهران آقاي توسلي فوت كرد. من و دختر كوچكم چهارشنبه از مشهد برگشتيم، همسرم در مشهد مانده بود. آقاي توسلي به خانه ما آمد و تا ساعت 12 بحث كرديم. آقاي موسوي لاري هم آمد. آقاي توسلي همين سخنراني آخرش را براي ما خواند. سخنراني مفصلي بود. خدا رحمتش كند...
- حالا اگر خانه تكاني شروع شد، كمك مي كنيد؟
دخترهام شروع كردند. يك خانمي هم در اين ايام به كمك ما مي آمد. وقتي ديد ما گرفتاريم به خانه دخترهايم رفته و كار آن ها را شروع كرده. هنوز نوبت خانه تكاني ما نشده.
- بالاخره كمك مي كنيد يا نه؟
مي ترسم بيفتم! بيشتر بخش هاي الكترونيك اش مثل جابه جايي تلويزيون! (خنده)
- پس جابه جايي تلويزيون جزو بخش الكترونيك است؟
بله ديگر... جابه جايي وايرلس، فيش ها و .... (خنده)
- من چند تا اسم عرض مي كنم شما نظرتان را بفرماييد.
خواهش مي كنم.
- دكتر احمدي نژاد
بيشتر از آن چيز كه هست تلاش مي كند معروف باشد. ضمن اين كه آقاي احمدي نژاد خيلي خوب مي توانست از فرصتي كه به دست آورده استفاده كند.
- اگر آقاي احمدي نژاد از شما دعوت كند كه وزير ايشان بشويد، كدام يك از وزارتخانه ها را انتخاب مي كنيد؟
ايشان دعوت نمي كند.
- حالا شما فرض كنيد كه دعوت تان كرده است.
در آن صورت من قبول نمي كنم.
- سيد محمد خاتمي
مهم ترين كاري كه كرد اين بود كه مردم را با حقوق خودشان آشنا كرد. حالا حتي اگر حقوق مردم به آن ها داده نشود مي دانند كه حقوق شان چيست.
- آقاي كروبي
ضمن اينكه از ناحيه گردن خيلي تواضع دارند ولي براي مشكلات جريان اصلاح طلب خيلي زحمت كشيده ه نمي توان آن را ناديده گرفت البته اين زحمت همراه با شجاعتي است كه از قبل از انقلاب در وجودش مانده است.
- حداد عادل
قبل از آن كه مزه اين جور رياست هاي عاليه را بكشد خيلي نيروي خوبي براي ايران بود. فرهنگ و زبان و ادبيات و مسايل فرهنگي كشور را خيلي خوب پاس مي داشت. كاش مي توانست كه يك آدم فرهنگي باقي بماند.
- آقاي عماد افروغ
با ايشان خيلي آشنا نيستم. يكي دو بار هم صحبت هاي شان را شنيده ام كه چيزي نفهميدم.
- آقاي ضرغامي
آدم خوبي است كه به تلويزيون توجه دارد و در سينما هم كه بود اين گونه بود. آقاي لاريجاني از پنجره راديو و تلويزيون به سياست كار داشت اما آقاي ضرغامي به تلويزيون و راديو به عنوان ديده شدن و شنيده شدن توجه دارد كه اين نكته مثبتي است. حتي اگر اختلافات سياسي خيلي شديد هم با هم داشته باشيم.
- نيكي كريمي
نيكي و پرسش؟!
- محسن مخملباف
محسن مخملباف گم شده. يعني هم از نظر فيزيكال گم شده و هم از نظر هنري. من يك مدتي با ايشان دوست بودم اگر پيدا شود و خودش را هم پيدا كند، شخصيت نادري است براي وادي هنر.
- جرج دبيلو بوش
اون هم آبرويي براي كشور خودش باقي نگذاشت.
- هاشمي رفسنجاني
نمي دانم در ذهن شان ثروت مهم تر است يا قدرت!
- مير حسين موسوي
آدم دوست داشتني است ولي كاش اين امكان را مي داد كه از وجودش براي كشور بيشتر استفاده شود.
- ممنونم، خسته نباشيد.
بسيار آرام و خوش برخورد است. دفتر نسبت بزرگ او در خيابان ولي عصر تهران اين روزها تبديل به پايگاه مهمي براي گفت و گوي اديان شده. ساعت 12 يكي از روزهاي آخر سال با او قرار داشتم. با اتومبيل پرشياي مشكي رنگ خود وارد محوطه مركز گفت و گوي اديان شد و پس از احوالپرسي بسيار گرم گفت و گو را با او آغاز كردم. همين جا بگويم كه بخش هاي زيادي از اين گفت و گو واقعا غير قابل چاپ بود كه به تشخيص خودم (!) حذف كردم.
شما يك سري اعمال و رفتار داريد كه نمي شود آن را در قالب شخصيت يك روحاني تعريف كرد. كارهايي مي كنيد و فضايي به وجود مي آوريد كه باعث حمله به شما مي شود. اين سياست شماست يا خودتان اين طوري هستيد؟
نه والا سياست مان نيست. چه كسي دوست دارد كه فحش بشنود؟ ولي اگر اين چيزها هم نبود، جماعتي كه من مي شناسم بالاخره بهانه اي پيدا مي كردند كه فحش بدهند. چون خيلي از دوستان ما كه اين نوع رفتارهاي اجتماعي را هم ندارند از اين حملات بي نصيب نيستند. دعواهاي سياسي بدون اخلاق نهايتا به اين جاها كشيده مي شود.
- اين كه مي گويند شما خارج از ايران شلوار جين و تي شرت مي پوشيد درست است؟
شلوار جين خيلي به من نمي آيد و نمي پوشم. وقتي هم هوا گرم باشد تي شرت مي پوشم.
- پس تا به حال شلوار جين نپوشيده ايد؟
يادم نمي آيد... چون سايزم هم سايزي نيست كه بتوانم شلوار جين بپوشم. (مي خندد) شروع اين شايعات يك مبنايي داشت. آن موقع كه دعواها خيلي داغ بود، معمولا آن هايي كه كم مي آوردند، تهمت مي زدند.
- مگر شلوار جين پوشيدن تهمت است؟
نه ... به طور كلي اين جور حرف ها را مي گويم. آقايي كه يك وقتي خودش را سمبل هنرمند اسلامي معرفي مي كرد و خيلي هم بداخلاق بود در كيهان مقاله اي نوشت كه وقتي من در لبنان بودم، با شلوارك و پيراهن آستين كوتاه ديده شده ام و فيلمش هم موجود است. من يادم نمي آيد كه شلوارك داشته يا پوشيده باشم، آن هم در خيابان و جايي كه اين هنرمند خيلي عزيز بتواند فيلمبرداري كند. از اول معلوم است كه دروغ است. بعد اين را اضافه كردند كه كنار دريا اين اتفاق افتاده. البته اين مشخص است كه اگر بخواهم دريا بروم نه با عمامه مي روم و نه با عبا، بلكه با لباس شنا مي روم ولي چون درياي آن جا خيلي شلوغ بود هيچ وقت نرفتم.جالب اين بود كه چند تا از بچه هاي حزب الهي خيلي صاف و ساده پيش من آمدند و طلب حلاليت كردند. گفتم: چطور؟ گفتند: ما مطالبي درباره اين قضيه نوشتيم. آن آقا گفته بود كه مي خواهد فيلم را پخش كند. بعد آنها رفته بودند پيش ايشان و گفته بودند كه اين فيلم را بياوريد تا در مدرسه حجتيه پخش كنيم. چون خيلي مهم بود و او كه با آنها احساس همبستگي داشته، گفته بود كه من الكي گفتم و به آنها، به خاطر اين رفتار خيلي بر خورده بود.
- اصلا چطور شد كه شما روحاني شديد؟
من متولد بهمن 1338 هستم. اوايل نوجواني وارد سياست شدم. خانواده ام مذهبي و روحاني بود. دايي من آقاي هاشمي نژاد شخصيتي مبارز بود كه من خيلي تحت تاثير او بودم. اوج قضاياي دكتر شريعتي و كتاب هايش بود و راديوهاي خارجي در اوايل نوجواني خيلي روي ما تاثير داشت. وقتي وارد سياست شدم قبل از انقلاب به خاطر يك سخنراني 26-25 روز دستگير شدم كه خيلي در زندگي دوران جواني ام مهم بود.
- مهم ترين حرفي كه در آن سخنراني زديد و شما را بازداشت كردند چه بود؟
ماه رمضان سال 1356 بود، تازه اعلاميه هاي امام به شهر رودسر مي آمد. سخنراني هاي من هم در نوجواني داغ و جنجالي بود. يك اطلاعيه از مشهد آمده بود كه بچه ها آن را به من دادند. هيچ كس جرات نمي كرد آن را بخواند چون آن موقع اطلاعيه خواندن خيلي مهم بود. اواسط سخنراني اطلاعيه را خواندم. اواخر جلسه چراغ هاي سالن خاموش شد و پشت مسجد صداي تيراندازي آمد. من هم كه بچه بودم از ترس فرار كردم، اما آخر شب من را گرفتند.
- اگر آقاي هاشمي نژاد نبود شما الان كت و شلوار به تن مي كرديد؟
نه ... فكر نمي كنم چون خانواده پدرم هم روحاني هستند و خانوادگي راه فراري نداشتيم، همگي آخوند بوديم. ضمن اين كه هيچ وقت هم از داشتن لباس آخوندي احساس پشيماني نكردم.
- لباس ديگري را امتحان كرده ايد؟ يعني در مراسمي كت و شلوار پوشيده ايد؟
بله، خيلي وقت ها با لباس غير آخوندي بيرون رفتم. اين لباس كار و رسمي من است. چون نمي شود با اين لباس به خريد، سينما يا جاهاي مختلف ديگر رفت.اولين باري كه در جلسه رسمي سازمان ملل حضور پيدا كردم با هم فكري آقاي خاتمي كت و شلوار پوشيدم و جلوي دوربين هم نشستم. علت آن هم بحراني بودن فضا بود. مجاهدين خلق تظاهرات كرده بودند، برنامه ها خيلي سخت بود، اولين سفر آقاي خاتمي در اولين سال رياست جمهوري شان بود، خيلي دوندگي اين طرف و آن طرف داشت و چون همه برنامه ها دست من بود نمي شد با عبا و عمامه اين طرف و آن طرف دويد. ضمن اين كه آقاي خاتمي حفاظت خوب و محكمي داشت ما هم آخوند بوديم آن ها هم نمي فهميدند و ما را به جاي آقاي خاتمي... (خنده)البته يك بار برعكسش شد. در فرودگاه فرانسه يك گارد نظامي مفصلي چيده بودند، من بي هوا با يكي از دوستانم صحبت مي كردم و از در بيرون آمدم تا كمي هوا بخورم به محض آن كه بيرون آمدم گروه موزيكي كه براي آقاي خاتمي بايد مي زد فكر كرد آقاي خاتمي آمده و شروع كرد به موزيك زدن. من خيلي زود برگشتم سرجايم و آن ها هم خيلي تعجب كرده بودند و صداي موزيك قطع شد.
- حادثه سقوط تان از پله ها هم در فرانسه بود كه در بغل رييس جمهور افتاديد؟
نه در روسيه بود... دو تا آدم چاق بوديم يكي من و يكي آقاي صفري، پله ها كج بود و هر دو داشتيم با عجله حرف مي زديم و از پله ها پايين مي آمديم، نمي دانم چطور شد دوتايي كه دست هم را گرفته بوديم ليز خورديم، محافظ ها جلوي مان را گرفتند وگرنه مي توانستيم بزنيم زير پاي دوتا رييس جمهور و آنها را پايين بيندازيم.
- راستي مي خواهم از شما هم در مورد دست دادن آقاي خاتمي با آن خانم هاي خارجي بپرسم.
من در آن سفر نبودم.
- بعد يواشكي از آقاي خاتمي نپرسيديد كه قضيه چه بوده؟
چرا هم يواشكي پرسيدم هم غير يواشكي. آقاي خاتمي هم كه رسما تكذيب كرد.
- يعني اين فيلم واقعا ساختگي بود؟
من نتوانستم اين فيلم را بگيرم چون فيلتر بود. آقاي خاتمي خودش اين فيلم را ديده بود، يك جلسه اي داشت مثل اين چيزهايي كه بازسازي مي كنند مسير را رفت و گفت كه حالت دست من هميشه اين طوري است آن يكي هم زير عباست و از جلوي اين خانم كه رد مي شوم كات مي شود.
- آن موقع كه روزنامه هم ميهن هم انگشتر آقاي خاتمي را چاپ كرد كه در دستش بوده يا نه. من به اين بحث هايش كاري ندارم شما خصوصي از آقاي خاتمي در مورد اين فيلم پرسيديد، چه گفتند؟
بالاخره كه همه فيلم را تكذيب كردند من در اين چند وقت كمتر ديده بودم كه آقاي خاتمي از اين فضايي كه به وجود آوردند اين طور احساس ناراحتي بكند. ما- در اين نوع فضا- خيلي پوست كلفت شده بوديم. ولي آقاي خاتمي روحيه اش اين طور نبود. در حوزه شخصي اش قبلا كسي صحبتي نكرده بود، به همين دليل ماجرا ايشان را خيلي به هم ريخت.
- به نظر مي رسد آقاي خاتمي خيلي با شما صميمي است، پس چرا شما را از رياست دفترش عزل كرد؟
عزل نشدم. تا پايان دوره اول رياست جمهوري، رييس دفتر بودم و دوره دوم معاون حقوقي شدم.
- رييس دفتر خيلي به رييس جمهور نزديك تر است. چه اتفاقي افتاد كه شما از آقاي خاتمي دور شديد؟
چيز خاصي نبود، اما اگر آدم بخواهد اين پشت پرده ها را باز كند، فكر نكنم كار مجله شما به شماره بعدي برسد.دليل اين اتفاق هر چه باشد دوستي من و آقاي خاتمي هيچ وقت كم نشد.
- با آقاي خاتمي دعوا هم كرده ايد؟
بارها! حتي دعواهاي بدي هم پيش آمده ولي نيم ساعت بعد اصلا احساس نمي كردم كه درون من چيزي وجود دارد و آقاي خاتمي هم يادش نبود كه نيم ساعت پيش دعوا كرده.
- معمولا دعواي تان سر چه چيزهايي بود؟
خيلي چيزها! حتي در يك مورد آقاي خاتمي از دفترش بيرون آمد و گفت من شما را به دادگاه معرفي مي كنم. البته نمي دانم بايد بگويم يا نه؟! چون كيهان اين تكه را برمي دارد و مي نويسد كه آقاي خاتمي مي خواسته ابطحي را به دادگاه معرفي كند!
- حالا بگوييد.
موضوع، سفر فرانسه بود. يك عده نمي خواستند آقاي خاتمي به اين سفر برود اما ما سفر را بسته بوديم و در همه چيز مثل شام، مشروبات و ... توافق كرده بوديم. فرانسه هم كشوري است كه خيلي پروتكلي است و شراب هم خيلي براي شان مهم است، چون پيشينه تاريخي دارد. ما مي خواستيم مراسم را به عصرانه تبديل كنيم تا شراب حذف شود و اين هم مشكلات خودرش را داشت كه مراسم به اين شكل رسمي دربيايد. همه شرط ها را گذاشتيم و نسبت به اين كه در شانزليزه پرچم نزنند هم توافق كرديم. به اين دليل كه در هر بيست قدم اين امكان را به منافقين مي داديم كه ابراز وجود كنند و بخواهند پرچم آتش بزنند. نمي دانم چرا آقاي خاتمي فكر مي كرد كه پرچم نزدن در شانزليزه توهين آميز است و از توافق ما خيلي عصباني شد.
- اميدوار هستيد كه اصلاح طلب ها در انتخابات راي بياورند؟
در واقع دروازه هست اما ما بازيكن نداريم. بازيكنان آن طرف هم زيادند.
- كمي هم مظلوم نمايي مي كنيد. شايد رونالدو نداريد اما بازيكن داريد.
مهم نيست كه چند تا بازيكن داري، مهم تركيب است. مخصوصا كه ما تركيب شناخته شده اي هم نداريم.
- با تمام اين تفاسير، چند درصد اميد داريد كه اصلاح طلب ها راي بياورند؟
در اكثريت مجلس امكان رقابت وجود ندارد و اكثريت مجلس، از الان مشخص است.
- پس شما در كمال نااميدي پيشاپيش خودتان را بازنده بازي مي دانيد.
بازنده بازي نمي دانيم. تا وقتي كه بازي كنيم، خود را برنده مي دانيم. ولي امكان بازي وجود ندارد و اين از اعداد و ارقام اعلام شده هم مشخص است.
- به نظرتان آقاي كروبي دوست داشتني تر است يا آقاي خاتمي؟
اگر اين امكان وجود داشت كه اين دو را در هم ادغام كنند خيلي تركيب خوبي مي شد!
- چه خصوصياتي از آن ها بايد در اين تركيب جديد باشد؟
مثلا اگر همين بحث تاييد صلاحيت ها باشد، آقاي كروبي چند پرونده را به شوراي نگهبان مي برد و مي گويد كه آقا اين ها آدم هاي خوبي هستند، تاييد كنيد! ولي آقاي خاتمي اين طور نيست. مي رود و يك گفتمان در مورد حقوق انسان باز مي كند و اين كه مشروعيت نظام از مردم است و از اين نوع بحث ها. آقاي خاتمي باورش نمي شد كه در سطوح سياسي كسي دروغ بگويد ولي آقاي كروبي متوجه مي شد و متناسب با آن عكس العمل نشان مي داد!
- من شنيدم كه شما آدم sms بازي هم هستيد. يعني به آدم هاي سياسي sms مي دهيد و sms مي گيريد. درست است؟
الزاما نه با آدم هاي سياسي.
- آخرين sms كه آقاي خاتمي براي شما فرستاد، چه بود؟
آقاي خاتمي اصلا آدم موبايل بازي نيست فكر نكنم تا به حال sms داده باشد.
- يعني اصلا موبايل دست نگرفته اند؟
يكي دوبار ديدم كه به مناسبت هاي خاص با موبايل صحبت كرده كه فكر نكنم موبايل خودش هم بوده باشد.
- يعني آقاي خاتمي موبايل ندارد؟
اوايل كه موبايل آمده بود يكي به ايشان دادند ولي اساسا آقاي خاتمي آدم تلفني نيست.
- يعني حضوري كارهايش را انجام مي دهد.
بله. مثلا گاهي با او كار داشتم، تلفن مي كردم و مي گفتم. مي گفت: خوب بلندشو بيا اينجا ببينم چه مي گويي.
- از بين سياسيون بيشتر چه كسي به شما sms مي زند؟
از بين سياسيون بيشتر من براي ديگران sms مي زنم.
- آخرين sms كه گرفتيد و براي بقيه فرستاديد را براي ما بگوييد.
(مي خندد) در رسانه هاي جمعي حرف هاي غيراخلاقي زدن درست نيست!
- چه چيزي از بچگي هاي تان يادتان هست؟ كارتون محبوب شما كدام بود؟
زورو را دوست داشتم و تنسي تاكسي دو!
- ظاهرا قرار بود يك فيلم بسازيد اما بعد دروغ سيزده شد. ماجرا پي بود؟
نه بابا دروغ بود. من در جاده شمال پشت فرمان بودم، يك سري از بچه ها به من زنگ زدند كه ما مي خواهيم براي شما دروغ سيزده درست كنيم. شما خيلي عصباني مي شويد؟ گفتم نه. در ذهن شان بود كه من يك تغار ماست را در محله مان شكسته ام. گفتم كه اين يك چيز سبكي است. همان جا به ذهنم زد كه دارم يك فيلم مي سازم. در اوج جريان ده نمكي بود. گفتند كه اسمش را مي گذاريم تغار شكسته.در همان حال كه رانندگي مي كردم گفتم قشنگ نيست اگر مي خواهيد به من نسبت بدهيد يك چيز سياسي بگوييد، مثلا خواب بي موقع. گفتم اسم آقاي كروبي هم مي آيد و فيلم ساختن من جالب مي شود اصلا فكر نمي كردم خبر اين سايت كه مشهور هم نبود اين قدر بپيچد. تلويزيون هم در اخبار بيست و سي اعلام كرده بود. بعد خانمم آمد و گفت كه دختري خيلي اصرار كرده كه در فيلم من بازي كند و بعد خانم حكمت زنگ زد كه اگر كمكي خواستم به او بگويم!
- حالا اگر قرار باشد واقعا فيلم بسازيد از كدام بازيگرها استفاده مي كنيد؟
من از بچگي با رضا كيانيان دوست بودم و هنوز هم گاهي پيش من مي آيد و روابط خانوادگي داريم، من هم نوع كار، خانواده و خودش را خيلي دوست دارم.يكي ديگر هم لابد گلزار است. البته شوخي كردم. بازي رضا عطاران را خيلي دوست دارم. خانم معتمدآريا و البته هستي! من هم كه هم سن آقاي نصيريان هستم!
- راستي گفتيد ده نمكي، شما اخراجي ها را ديديد؟
بله ... من فكر مي كنم كه دوربين را جلوي بچه هاي با استعداد هنرپيشه گذاشته بودند و آن ها جوك هاي قديمي دوران جنگ را نقل مي كردند و در مونتاژ يك جوري اين ها را به هم وصل كرده بودند.
- يعني به نظر شما فيلم نبوده؟!
بد نبود... من خيلي معتقد به فيلم هاي فلسفي نيستم. شايد آدم به سينما برود و بخندد. اتفاقا اين فيلم را در اكران خصوصي در اريكه ايرانيان ديديم كه همه در آن حضور داشتند. من و آقاي تاج زاده با هم رفته بوديم.
- نظرتان در مورد خود مسعود ده نمكي چيست؟
مسعود ده نمكي يك تاريخچه است. يعني مسيري است كه بايد خيلي از آدم هاي ديگر هم اين راه را طي بكنند و مي كنند. آدمي كه از آتش زدن سينما برسد به ساختن فيلم نشان مي دهد حقيقتي در وجودش بوده كه او را به اين سمت كشانده است.
- داريوش مهرجويي چي؟
فيلم هايش خيلي سنگين و باوقار است. خودشان را تا به حال نديده ام اما احساس مي كنم يه كمي بد اخلاق باشد!
- بگذريم، اگه خيلي پول داشته باشيد چه ماشيني سوار مي شويد؟
من اگر پول زيادي داشته باشم فكر نمي كنم ماشيني بيشتر از همين پژو پرشيا كه سوار مي شوم بخرم. تعجب مي كنم بعضي ها سرمايه شان را روي ماشين مي گذارند! مگر آن كه عشق ماشين باشند. چون خيابان و جاده هاي ايران بيشتر از پژو جواب نمي دهد.
- ماشين شما سيستم صوتي قوي دارد؟
از اين اكو و اين ها نه ... در حدي كه داخل ماشين بشنويم بله.
- موسيقي گوش مي كنيد يا راديو؟
بيشتر وقت ها موسيقي گوش مي كنم.
- چه موسيقي گوش مي كنيد؟
موسيقي با كلام را خيلي دوست دارم.
- صداي چه خواننده هايي را گوش مي كنيد؟
هر كسي كه ترانه خوب بخواند. گاهي كلام در موسيقي پاپ به هم ريخته مي شود، به خصوص در موسيقي هاي سال هاي اخير. من معتقدم كه كلام موسيقي بايد قشنگ باشد اما گاهي بد به ادبيات لگد مي زند.
- خواننده هاي امروزي را مي گوييد، مثل كساني كه رپ مي خوانند؟
بله ... "تف به مرامت عوضي" بامزه است ولي عمر كوتاهي دارد. در بين خواننده هايي كه اين شعرها را مي خواندند شما توجه كنيد مي بينيد كه عمر شعرهاي قميشي خيلي بيشتر از بقيه است چون موسيقي اش باوقارتر است.
- پس شما در ماشين تان سياوش قميشي گوش مي كنيد؟
بله.
- از خواننده هايي كه ما بتوانيم چاپ كنيم كدام را گوش مي كنيد؟
يعني قميشي را نمي توانيد چاپ كنيد؟ فكر نمي كنم. من فكر مي كنم سر قميشي داريم خيلي اشتباه مي كنيم، چون خواننده اي است كه نه تا به حال چيز بدي خوانده و نه صدايش خلاف شرع است، بعد يك سري آدم هاي دسته دوم و سوم كه تقليد مي كنند را مي آوريم و به عنوان صداي موسيقي مطرح شان مي كنيم در حالي كه خود قميشي مي تواند در ايران برنامه داشته باشد و كنسرت بگذارد و به كسي هم آسيبي نمي رساند. من اين طوري اعتقاد دارم.
- يعني اگر روزي سياوش قميشي بخواهد در ايران كنسرت بگذارد و شما كاري از دست تان بربيايد برايش انجام مي دهيد؟
حتما انجام مي دهم. چون معتقدم كه اشكال شرعي ندارد و شعرهايش پرمحتواست. واقعا شعري كه راجع به جنگ (ترانه يغما گلرويي) مي خواند خيلي خوب است.من به اين دليل بحث سياوش قميشي را مطرح كردم كه نام بعضي خواننده ها در ذهن افراد تداعي كننده ابتذال نيست. حتي در مقايسه با خواننده هايي كه در داخل ايران مي خوانند. خيلي خوب است كه زمينه هايي براي شان فراهم شود.
- عجب! ... ترجيح مي دهم بحث را عوض كنم... شما هر شب خودتان وبلاگ تان را به روز مي كنيد؟
بله... الان 4 سال و سه ماه و 4 روز است كه اين وبلاگ را به روز مي كنم. خيلي كار سختي است. نوشتن آن سخت نيست بلكه سوژه يابي سخت است. درباره يك سوژه مي نويسي، بعد آقاي خاتمي يك چيزي در مورد آن مي گويد. اين اواخر مي خواستم مطلبي درباره آقاي بورقاني بنويسم، نوشتم "تپل ترين شخصيت سياسي كه من تا به حال ديده ام" بعد آن را حذف كردم و تپل ترين را كردم "بي خشن ترين شخصيت سياسي كه من تا به حال ديده ام". اين تپل ترين در قسمت مطلب ته تيتر جا ماند و سريع فرستادم روي وبلاگم. فردايش آقاي خاتمي به من گفتند كه اين تپل ترين تعبير بدي است. يعني اين قدر آدم بايد در جمله بندي دقت كند.
- چه ساعتي وبلاگ تان را به روز مي كنيد؟
بين ساعت چهار و نيم تا پنج آن را به روز مي كنم و يا در آن عكس مي زنم.
- با همين موبايل عكس مي گيريد؟
گاهي با اين موبايل عكس مي گيرم و گاهي هم با يك دوربين از اين ديجيتال ها كه در جيبم دارم.
- ما دو صفحه به نام لنز داريم كه فقط عكس چاپ مي كنيم مي خواهيد اين شماره از عكس هاي شما در آن استفاده كنيم؟
بله موافقم.
- خانه تكاني را شروع كرده ايد؟
نه چون خيلي درگير مرگ و مير بوديم. همسر شهيد هاشمي نژاد كه عمه ام هم بود فوت كرد و رفتيم مشهد. برگشتيم تهران آقاي توسلي فوت كرد. من و دختر كوچكم چهارشنبه از مشهد برگشتيم، همسرم در مشهد مانده بود. آقاي توسلي به خانه ما آمد و تا ساعت 12 بحث كرديم. آقاي موسوي لاري هم آمد. آقاي توسلي همين سخنراني آخرش را براي ما خواند. سخنراني مفصلي بود. خدا رحمتش كند...
- حالا اگر خانه تكاني شروع شد، كمك مي كنيد؟
دخترهام شروع كردند. يك خانمي هم در اين ايام به كمك ما مي آمد. وقتي ديد ما گرفتاريم به خانه دخترهايم رفته و كار آن ها را شروع كرده. هنوز نوبت خانه تكاني ما نشده.
- بالاخره كمك مي كنيد يا نه؟
مي ترسم بيفتم! بيشتر بخش هاي الكترونيك اش مثل جابه جايي تلويزيون! (خنده)
- پس جابه جايي تلويزيون جزو بخش الكترونيك است؟
بله ديگر... جابه جايي وايرلس، فيش ها و .... (خنده)
- من چند تا اسم عرض مي كنم شما نظرتان را بفرماييد.
خواهش مي كنم.
- دكتر احمدي نژاد
بيشتر از آن چيز كه هست تلاش مي كند معروف باشد. ضمن اين كه آقاي احمدي نژاد خيلي خوب مي توانست از فرصتي كه به دست آورده استفاده كند.
- اگر آقاي احمدي نژاد از شما دعوت كند كه وزير ايشان بشويد، كدام يك از وزارتخانه ها را انتخاب مي كنيد؟
ايشان دعوت نمي كند.
- حالا شما فرض كنيد كه دعوت تان كرده است.
در آن صورت من قبول نمي كنم.
- سيد محمد خاتمي
مهم ترين كاري كه كرد اين بود كه مردم را با حقوق خودشان آشنا كرد. حالا حتي اگر حقوق مردم به آن ها داده نشود مي دانند كه حقوق شان چيست.
- آقاي كروبي
ضمن اينكه از ناحيه گردن خيلي تواضع دارند ولي براي مشكلات جريان اصلاح طلب خيلي زحمت كشيده ه نمي توان آن را ناديده گرفت البته اين زحمت همراه با شجاعتي است كه از قبل از انقلاب در وجودش مانده است.
- حداد عادل
قبل از آن كه مزه اين جور رياست هاي عاليه را بكشد خيلي نيروي خوبي براي ايران بود. فرهنگ و زبان و ادبيات و مسايل فرهنگي كشور را خيلي خوب پاس مي داشت. كاش مي توانست كه يك آدم فرهنگي باقي بماند.
- آقاي عماد افروغ
با ايشان خيلي آشنا نيستم. يكي دو بار هم صحبت هاي شان را شنيده ام كه چيزي نفهميدم.
- آقاي ضرغامي
آدم خوبي است كه به تلويزيون توجه دارد و در سينما هم كه بود اين گونه بود. آقاي لاريجاني از پنجره راديو و تلويزيون به سياست كار داشت اما آقاي ضرغامي به تلويزيون و راديو به عنوان ديده شدن و شنيده شدن توجه دارد كه اين نكته مثبتي است. حتي اگر اختلافات سياسي خيلي شديد هم با هم داشته باشيم.
- نيكي كريمي
نيكي و پرسش؟!
- محسن مخملباف
محسن مخملباف گم شده. يعني هم از نظر فيزيكال گم شده و هم از نظر هنري. من يك مدتي با ايشان دوست بودم اگر پيدا شود و خودش را هم پيدا كند، شخصيت نادري است براي وادي هنر.
- جرج دبيلو بوش
اون هم آبرويي براي كشور خودش باقي نگذاشت.
- هاشمي رفسنجاني
نمي دانم در ذهن شان ثروت مهم تر است يا قدرت!
- مير حسين موسوي
آدم دوست داشتني است ولي كاش اين امكان را مي داد كه از وجودش براي كشور بيشتر استفاده شود.
- ممنونم، خسته نباشيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر