خدای مهربان من ، نه از تو مال فراوان می خواهم ، که مرا ناخواسته متبکر و مغرور گرداند نه شادی بی دلیل که چشمانم را به روی حقایق ببنددو نه از تو خوشبختی می خواهم ، که می دانم در مسیرم گذاشته ای اگر ، ببینمش تنها از تو می خواهم که بفهمانی به من " فهمیدن " را و " درک " کردن را ، که اگر این را بیاموزی ام ،
حق خدایی را در حقم تمام کرده ایگرچه گاهی " درد " دارد و گاهی " بغض " و اکثرا "بهت " و بیشتر اوقات " فریاد " اما ، دنیا را اینگونه می خواهم اگر ببخشانی ام که اگر قرار باشد بدون " فهمیدن " زندگی کنم ، به خودت قسم ، مرگ گواراتر است بر من ،خدایا نمی دانی از اینکه گاهی می فهمم که " می فهمم " با تمام " درد " اش چقدر به بنده بودنت می بالم و از داشتن این نعمت " سبکبال " و " خوشنود " می شوم .طاقتش را دارم معبود من ، دستی بکش بر سرم و نگاهی بینداز بر چشمم تو " طاقت " و " صبر " را به من بخشیده ای ، " فهم " و " درک " عمیق را نیز لطفا ، خیلی بیشتر از این ، بیشتر از اینی که هست ، به من عطا کن ، که در این مورد من یک بنده همیشه " زیاده خواهم "ببخشم یگانه دوست مهربان منکه تو اگر نبودی آسمان هم در مقابل وسعت تنهایی من ؛ سر به سجده می گذاشت .دوستت دارم آشنای دیرینه امدوستت دارم میزبان فردای من .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر